شایسته

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
سرانجام عشق های مبتذل و ازدواج های آن

 

افراد متاسفانه فکر می کنند آن ازدواجی درست و خوش عاقبت است که این شوق، از روز نخست در دل آنها باشد. همین نگرش باعث می شود خیلی از ازدواج های سالم و بالقوه موفق اتفاق نیفتد، چون به اصطلاح آن حرارت و تپش قلب و هیجانی که انتظار می رود در دل دو طرف نیست.

به طور کلی، ازدواج به دنبال پاسخ دادن به یکسری نیازهای رواشناختی انجام می گیرد. یعنی ازدواج ساز و کار فرهنگ پذیرفته و متمدنانه ای است برای زمینه سازی ارضای نیازهایی که نیاز جنسی فقط یکی از آنهاست. در واقع نیازهایی دیگر مانند نیاز به تعلق، امنیت، احساس ارزشمند بودن، مسئولیت پذیری، احساس استمرار درباره دستاوردها – از جمله فرزندان – استمرار نسل و نیاز به قابل پیش بینی بودن امور مهم از جمله روابط انسانی معنادار، همگی، جزء نیازهایی هستندکه در یک ازدواج سالم می توان به آن پاسخ داد.

منظور از نیاز به استمرار که منعکس کننده نیاز پایه ای تر پیش بینی پذیری امور است، آن است که افراد ترجیح می دهند اگر رابطه عاطفی معناداری با کسی دارند، به آن استمرار ببخشند. پیمان ازدواج نیز از طریق زمینه سازی تعهد متقابل این استمرار را پیش بینی می کند. از آنجا که فرد از طریق ازدواج خود را درون قاعده و چهارچوبی حس می کند، با فرض اینکه طرف مقابل با او خواهد ماند، می تواند با امنیت خاطر روی این رابطه سرمایه گذاری کند.

آنچه برشمردیم، به طور کلی، مجموعه ای از عوامل روانشناختی ازدواج بود. در سال های اخیر بنا به گزارش ها و آمارهای منتشر شده از سوی مسئولین، شاهد بالا رفتن سن ازدواج بوده ایم. به طور طبیعی، وقتی سن ازدواج بالا می رود، ارضای نیازهای یادشده که اصیل و انسانی هم هستند، به تعویق می افتدو همین امر تبعات متعددی در پی خواهد داشت. یکی از آنها این است که افراد برای پاسخ به نیازهای خود به دنبال روش های جایگزین می گردند. مثلا وارد روابط موقت، ارتباطات گذرای عاطفی یا جنسی می شوند و یا وقت شان را به دوست بازی می گذرانند. یا اینکه اصلا به انکار نیازها می رسند؛ به طوری که اساسا خود را به عنوان یک فرد دارای نیاز نمی بینند؛ که این موضوع هم متعاقبا تبعاتی خواهد داشت.

در یک جمع بندی اجمالی، تبعات افزایش سن ازدواج را می توان اینگونه عنوان کرد:
زمینه سازی ترویج روابط بی چهارچوب عاطفی یا جنسی، که محصول آن می تواند پایین تر آمدن سن نخستین رابطه جنسی نیز باشد. این موضوع در طول زمان با ریخته شدن قبح ماجرا، تبدیل به فرهنگ یا عرف می شود و ممکن است والدینی که خودشان سرخوردگی های احساسی داشته اند، برای جبران ناکامی های احساسی خود، در مقابل فرزندانشان سهل گیری کنند یا اصلا به دلیل مسائل اجتماعی – اقتصادی وقت کافی برای نظارت به فرزندانشان را نداشته باشند؛ یا تحت تاثیر القای فرهنگی رسانه ها، تساهل گرا شده باشند. از طرف دیگر، بچه ها هم، تحت تاثیر امیال غریزی و نیازهای عاطفی ناگهان فعال شده اما به خوبی درک نشده، با یکدیگر روابط صمیمانه برقرار می کنند تا جایی که ممکن است تجربه جنسی خارج از قواعد شرع را هم پیدا کنند.

اگر این اتفاق رخ دهد ممکن است فرزند، به خاطر احساس گناه ناشی از این تجربه زودتر از موعد جنسی، این عمل را ترک کند. گاهی هم احساس گناه باعث می شود او شروع به انکار ضوابط شرع و عرف کرده و حتی تحت یک فرایند جبرانی روانی، دست به فلسفه بافی بزند و با خود بگوید «حالا مگر چه شده و اصلا چه اشکالی دارد؟» برخی هم از رابطه با طرف مقابل خارج شده و با هدف رعایت ضوابط شرع و اخلاق سعی در بازسازی سبک زندگی خود می کنند.

اغلب این افراد برای چهارچوب دادن به این رابطه انگیزه پیدا می کنند و به سمت ازدواج سالم می روند. اگر بخواهیم تحلیل روان شناختی خود را راجع به پایین تر آمدن سن رابطه جنسی و افزایش سن ازدواج بپردازیم لازم است به این موضوع اشاره کنم که امروزه باور غلطی رایج شده است که می گویند«ازدواج باید با عشق شروع شود.» صرف این تصور از ازدواج، بیماری است. ازدواج باید به عشق منتهی شود نه اینکه لزوما به دنبال آنچه برویم که در اکثر مواقع به جای عشق اشتباه گرفته می شود، شروع شود.

برای انتخاب همسر باید دنبال کسی رفت که ظرفیت ارتباط انسانی سالم را داشته باشد. در این صورت و به فرض وجود این توان و آگاهی و ظرفیت در هر دو طرف است که می توان بعد از مدتی زندگی مشترک توأم با احترام، مسئولیت پذیری، محبت ورزی، تعهد و حمایت متقابل در بالا و پایین های زندگی مشترک، شاهد جوانه زدن بذر عشق در رابطه باشیم.

بنابراین اینکه افراد می گویند باید با عشق شروع کنیم، اغلب منتهی به اشتباه گرفتن احساس های شهوت و شیفتگی و نوعی فرافکنی متقابل با عشق خواهیم شد. برای روشن شدن این موضوع از خودتان بپرسید: «نقطه مقابل عشق چیست؟» اغلب مردم خیال می کنند تنفر نقطه مقابل عشق است، در حالی که نقطه مقابل تنفر، شیفتگی است نه عشق.

تنفر، اوج انزجار است با چشم بسته؛ طوری که هیچ کدام از خوبی های کسی را نبینیم و شیفتگی، اوج کشش است با چشم بسته؛ طوری که فردِ شیفته بدی های طرف و اشکالات رابطه را نمی بیند. پس جایگاه عشق در این میان چه می شود؟ عشق نقطه مقابل ندارد. یا هست یا نیست. عشق، گر گرفته نیست. تصاحب گرا نیست. تملک جو نیست. عشق نوسان ندارد، سیال است. هدف و شرط عشق، لزوما وصال نیست اما همه اینها در شیفتگی هست. در شیفتگی فرد به دنبال وصال است. اگر طرف مقابلش برود یا قهر کند و نباشد، او دیوانه می شود. آدمِ شیفته، تملک گرا و انحصارطلب است.

پس عشق که اغلب در ادبیات رایج ما جایگاهش به شیفتگی تنزل پیدا کرده و مبتذل شده است، این نیست و آنچه به عنوان عشق در جامعه می بینیم بیشتر شوقی است که مؤلفه های شهوت و برون فکنی متقابل نیازها و انگیزه ها را دارد.

نکته مهم دیگر آن است که افراد متاسفانه فکر می کنند آن ازدواجی درست و خوش عاقبت است که این شوق، از روز نخست در دل آنها باشد. همین نگرش باعث می شود خیلی از ازدواج های سالم و بالقوه موفق اتفاق نیفتد، چون به اصطلاح آن حرارت و تپش قلب و هیجانی که انتظار می رود در دل دو طرف نیست.

جالب است بدانید بسیاری از ازدواج هایی که با این عشق آتشین شروع شده است، منجر به نارضایتی های جدی زناشویی و حتی طلاق می شود و همین امر جوانان را نسبت به ازدواج بدبین می کند چرا که با خود می گویند حالا که قرار است این شعله فروکش کند اصلا بهتر است تا وقتی با هم هستیم، بدون دردسر به صورت غیررسمی و بدون ثبت در سند و قباله باشد.

همه این موارد جزو موضوعات ریزی هستند که آمار طلاق را بالا می برند. این وضعیت بلاتکلیفی، به اضافه دسترسی بی قاعده به روابط شبه صمیمانه با جنس متفاوت، برخی افراد را تنوع طلب می کند و سبب می شود فرصت های دسترسی به جنس متفاوت برای درگیر شدن در روابط شیفته واری استفاده کرده و آن را عشق می نامند.

به این ترتیب، بسیاری از افراد از مسیر درستی که می تواند با رعایت اصول ارتباط انسانی و انتخابی شریک شایسته فرصت برقراری یک رابطه احساسی باثبات را فراهم کند دور شده و بازیچه روابط بالقوه ناپایدار و وهم آمیز می شوند.

بنابراین در یک فرصت ده ساله – از بیست تا سی سالگی – که طی آن افراد نه ظرفیت عاطفی جا افتاده و نه بی تفاوتی و بی نیازی سنین پایین تر را دارند، شرایطی صورت می گیرد که از ایجاد رابطه صمیمانه و پایدارِ متعهدِ چارچوب دار، مانند ازدواج، طفره می روند.

البته ناگفته پیداست، موضوعاتی که برشمردیم تنها عاملِ به تاخیر افتادن ازدواج نیست و صد البته نمی توان منکر مسائل اقتصادی و اجتماعی شد؛ اما من به عنوان یک روانشناس، در این یادداشت، فقط به تحلیل برخی عوامل روان شناختی این موضوع پرداختم. در ضمن، یادآور می شوم از عوامل دیگری که به افزایش نسبی سن ازدواج دامن می زند نیز نداشتن مهارت های زندگی و علاوه بر آن داشتن انتظارات اقتصادی و اجتماعی غیرواقع بینانه از ازدواج است.
  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

ایجاد حلقه ای سیاه در اطراف چشم، به ویژه زیر چشم مشکل شایعی در خانم ها و آقایان است که شاید آقایان کمتر به آن توجه کنند اما خانم های مبتلا به این مشکل همیشه به دنبال راه حلی برای از بین بردن یا محو کردن این حلقه آزاردهنده هستند. بی شک در فروشگاه های لوازم آرایشی و داروخانه ها مجموعه ای از محصولات متنوع برای محو چند ساعته و موقت این سیاهی به شما پیشنهاد می شود اما بهتر است با دلایل ایجاد و راه حل های جدی تر آن آشنا شوید.

دکتر بهروز باریک بین، متخصص پوست و مو در این باره می گوید:« سیاهی دور چشم بیماری محسوب نمی شود و جزء خصوصیات طبیعی پوست است؛ پس برطرف کردن آن به طور کامل امکان پذیر نیست ولی برای کم کردن سیاهی دور چشم راهکارهایی وجود دارد که اول باید دانست چه چیزی باعث به وجود آوردن این سیاهی شده است تا بتوان راهکاری مناسب را تجویز کرد».

روش های درمان سیاهی دور چشم +تصاویر

خوب بخوابید

برای درمان ابتدا از میزان خواب تان مطمئن شوید. نداشتن خواب کافی و لازم، مهم ترین فاکتور در ایجاد سیاهی دور چشم است. منظور این نیست که خواب کم باعث ایجاد این حلقه های سیاه می شود بلکه کسانی که زیر چشمان شان سیاه است اگر خواب کافی در طول روز نداشته باشند این حلقه سیاه پررنگ تر می شود. پس ابتدا خواب تان را تنظیم کنید تا بتوانید درمان های دیگر را به راحتی انجام دهید.

انعطاف پذیری با لایه برداری

اگر می خواهید عمقی تر این مشکل را حل کنید به روش لایه برداری هم فکر کنید. یکی دیگر از روش های درمان سیاهی دور چشم استفاده از لایه بردارهای شیمیایی است. برای این روش ماسک لایه بردار با لایه بردار های مختلف وجود دارد که با استفاده از آنها می توان رنگدانه ناحیه حساس دور چشم را بهبود بخشید. این مواد لایه بردار به روشن شدن پوست زیر چشم کمک می کنند و باعث می شوند پوست زیر چشم قوی شده و قابلیت انعطاف پذیری داشته باشد.

جوانسازی با هیالورونیک

یادتان باشد برای کاهش سیاهی دور چشم روش های زیادی وجود دارد که می توانید آن را امتحان کنید. یکی دیگر از روش ها برای کاهش این حلقه ها، پرکننده اسید هیالورونیک است که باعث کم شدن سیاهی دور چشم و محافظت بیشتر پوست و ساختارهای عمیق تری می شوند. این ماده کاهش حجم قسمت میانی پوست را هدف قرار می دهد تا از کشیدگی عمودی پلک پایین پشتیبانی کند. درصورتی که شل شدن پوست مشکل باشد، یک دوره درمارولر به تحریک افزایش عوامل رشد به منظور تقویت تولید کلاژن و الاستین و سفت کردن و جوانسازی ناحیه کمک می کند. در کنار این روش می توانید از لیزر هم استفاده کنید که می توان از آن به عنوان موثرترین روش ها نام برد.

لوازم آرایش و کانسیلرها

یکی دیگر از راه های برطرف کردن این سیاهی های مزاحم به خصوص برای خانم های جوان استفاده از لوازم آرایش و کانسیلرهای زیرچشم است و آنها می توانند با استفاده از این لوازم آرایش به صورت موقتی از شر این سیاهی ها خلاص شوند؛ این نکته را فراموش نکنید که استفاده از این لوازم آرایش نه تنها کمکی به شما نمی کند بلکه در درازمدت باعث می شود تا این سیاهی ها وضعیت بدتری پیدا کنند. پس سعی کنید فقط در موقعیت های مهم که راهی جز این ندارید از این روش استفاده کنید.

روش های درمان سیاهی دور چشم +تصاویر

تاثیر کرم های بهداشتی

برای درمان سیاهی های دور چشم نقش کرم ها و محصولات بهداشتی را دست کم نگیرید. یک روش بهتر و طولانی تر که باعث تغییر در گردش خون عروق پوست پلک و کاهش سیاهی دور چشم می شود، استفاده از کرم های معتبر در بازار است که البته استفاده از آنها بهتر است زیر نظر پزشک باشد. کرم های رفع سیاهی دور چشم علاوه بر اینکه دایره های سیاه رنگ دور چشم را برطرف می کنند باعث کاهش چین و چروک و روشن شدن پوست در این ناحیه هم می شوند. درصورتی که می خواهید درمانی فوری با اثرات طولانی مدت را تجربه کنید، حتما این روش را امتحان کنید. این روش هر چند زمان بر است اما تکنیکی تجربه شده در درمان این مشکل است.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

خشم و پرخاشگری عامل بهم خوردن زندگی است که این خود خیلی بد است و باید کنترل شود وگرنه مشکل ساز می شود خشم هیجانی است که می‌تواند نتیجه برداشت ذهنی ما از موقعیت‌های گوناگون باشد. در این میان نسبی‌گرایی و پذیرفتن اینکه انسان ها تحت تأثیر هیجانات و مشکلات خود رفتار می‌کنند، ما را آرام می‌کند.به گزارش تکناز، حجت‌‌اله فراهانی با اشاره به چند عاملی بودن خشم اظهار داشت: عوامل زیستی مانند ترشح هورمون تستوسترون در مردان زمینه‌ساز خشم می‌شود. همچنین گرمی هوا به دلیل افزایش یونهای مثبت آن می‌تواند احتمال خشم را بیشتر کند. ترافیک نیز دیگر عامل بروز هیجان خشم است.

وی افزود: از بُعد روانشناختی خشم نوعی واکنش هیجانی است و اشتباه است که فکر کنیم هیجان‌ها از افکار جدا هستند حتماً قبل از هیجان فکری وجود داشته است. برخی معتقدند هیجان بر فکر مقدم است و برخی می‌گویند فکر است که قبل از هیجان می‌آید یعنی قبل از اینکه خشمگین شویم درباره آن فکر کرده‌ایم از طرفی ممکن است همزمان با هیجان منفی افکار منفی هم به ذهن خطور کند.

این روانشناس ادامه داد: نباید فراموش کرد که فکر مهم است و برای تعریف هیجان خشم باید فکرها بررسی شوند، گاهی افراد در موقعیت، برداشتی غلط از سوی ناظر دارند و متعاقب آن واکنش هیجانی نشان می‌دهند مثلاً ممکن است کسی فکر کند مورد تحقیر قرار گرفته است و خشم او جاری شود در حالی که ممکن است فرد مقابل قصد تحقیر او را نداشته است.

راهی برای درمان پرخاشگری

این‌متخصص حوزه بهداشت روان تصریح کرد: ما با برداشتهایمان زندگی می‌کنیم نه واقعیت‌های عینی، خشم هم از این واقعیت مستثنی نیست همچنین زمینه خانوادگی، شخصیت، شرایط و مشکلات مختلف می‌تواند آستانه تحمل فرد را پایین بیاورد، از طرفی آستانه تحریک نیز پایین می‌آید و فرد با کوچکترین محرک تحریک می‌شود.وی ادامه داد: بهترین روش برای کنترل خشم در روابط بین فردی رسیدن به نقطه کلیدی نسبی‌گرایی است، اگر افراد را با ایده‌آل‌های خودمان مقایسه کنیم

زودتر خشمگین می‌شویم. در حالی که اگر به آنها به طور نسبی نگاه کنیم و در بروز رفتارها و هیجان‌های آنها عوامل فرهنگی، ژنتیکی و شرایط آنها را در نظر بگیریم می‌توانیم بر خشم خود فائق آئیم.این روانشناس تأکید کرد: نباید آدم‌ها را با خط‌کش ایده‌آل خود قضاوت کنیم، انسانها موجوداتی هستند که تابع افکار و هیجانات خود هستند، باید توانایی و ضعف دیگران را بپذیریم و قبول کنیم اطرافیان ما انسان هستند و اشتباه می‌کنند.

وی با بیان راهکارهایی مانند آب‌خوردن، تفکر و تغییر مکان موقع عصبانیت گفت: همه این راهکارها مفید و سازنده هستند، اما در نهایت جایگزینی این تفکر که باید به دیگران فرصت اشتباه دهیم و زود درباره رفتارهای آنها قضاوت نکنیم بهترین راهکار است، ممکن است راننده‌ای با ما برخورد ناشایستی داشته باشد، اگر او را با یک راننده ایده‌آل مقایسه کنیم از رفتار او عصبانی می‌شویم اما اگر رفتار او را به مشکلات و شرایطی که دارد نسبت دهیم چه بسا قصد کمک کردن به او را نیز پیدا کنیم، در چنین شرایطی بهتر است به جای درگیری لفظی فضا را آرام کنیم.

راهی برای درمان پرخاشگری

فراهانی تأکید کرد: گاهی یک دعوای ساده به خشم و قتل منجر می‌شود، کنترل خشم را می‌توان با تمرین ایجاد کرد حتی دادن نوبت خود به کسانی که عجله دارند می‌توانند آستانه تحمل ما را بالا ببرند البته منظور این نیست که حق خود را نشناسیم و قواعد را نپذیریم اما می‌توان با تغییرات جزئی در رفتار آرامش را برای خود و دیگران ایجاد کنیم، لازم است بدانیم ظرفی شکسته می‌شود اول دست ما را زخمی می‌کند، با بروز خشم اول به خودمان آسیب‌می‌رسانیم تا دیگران.وی افزود: تحقیقات نشان داده است وقتی در ذهن خود با دیگران درگیر می‌شویم

بیشتر از زمانی که خشم را برون‌ریزی می‌کنیم، به خود آسیب می‌زنیم چرا که نوعی از خشم «نشخوارگری ذهنی» است یعنی با موضوعی که خشم‌آلود است مدام درگیری ذهنی پیدا کنیم و آسیب این به مراتب بدتر از پرخاشگری است.این متخصص حوزه بهداشت روان خاطر نشان کرد:خشم بیشتر، ابراز خود کمتر را همراه دارد و ابراز خود کمتر دوباره خشم بیشتر را در پی خواهد داشت بنابراین فرد، خود را در چرخه معیوب قرار می‌دهد. زخم معده، سردرد و فرسایش ذهنی نتیجه این موضوع است امیدوارم این مطلب به افراد پرخاشگر کمک کرده باشد.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

 

در میان همه ی تصورات غلطی که درباره ی عشق وجود دارد، استوار ترین و با نفوذ ترین آنها این اعتقاد است که دوست داشتن دیوانه وار کسی عشق واقعی و یا دست کم یکی از مظاهر آن است.

 

 

  عاشق شدن در شکل بسیار حاد آن به عنون وقوع عشق تجربه می شود. وقتی شخصی عاشق می شود بی شک آنچه او تجربه می کند ((من او را دوست دارم)) است. اما بی درنگ دو مشکل رخ می نماید:

 

نخست آنکه احساس عاشق شدن به طور اخص احساسی عاشقانه در رابطه با خواسته های جنسی است، زیرا حتی اگر فزندانمان را عمیقا دوست داسته باشیم هرگز عاشق آنها نمی شویم، حتی اگر دوستان همجنس خود را بیش از حد دوست داشته باشیم ،در صورت نداشتن تمایلات همجنس گرایانه عاشقشان نمی شویم. فقط هنگامی عاشق می شویم که به طور خود آگاه یا نا خود آگاه ازطریق جنسی برانگیخته شده باشیم. دوم اینکه عاشق شدن بدون استثنا واقعه ای موقت است. مهم نیست عاشق چه کس باشیم دیریا زود وقتی مدتی از رابطه ی ما گذشت از عشق فارغ می شویم. منظور ا ین نیست که برای همیشه از دوست داشتن شخصی که عاشقش بودیم منصرف می گردیم، بلکه دیگر آن احساس پر جاذبه ای را که از ویژگی های عاشقی است نداریم.

 

 

ماه عسل معمولا تمام می شود. شکوفه های عشق پر احساس معمولا خیلی زود پژمرده می گردند. برای درک ماهیت پدیده عاشق شدن و پایان اجتناب نا پذیر آن ضروری است ماهیت آنچه را روانپزشکان((مرز های خود)) می خوانند مورد بررسی قرار دهیم.

 

 

با توجه به آنچه می توان به کمک شواهدغیر مستقیم مورد بررسی قرار داد، بدیهی است نوزاد تازه متولد شده در چند ماه نخست زندگیش تفاوتی بین خود و بقیه  دنیا قایل نیست. وقتی دستهایش را تکان می دهد دنیا به حرکت در می آید. وقتی گرسنه است دنیا گرسنه است، وقتی مادرش را در حال حرکت کردن می بیند،احساس می کند خودش در حال حرکت کردن است.وقتی مادرش در حال آواز خواندن است طفل احساس می کند خود در حال آواز خواندن است. او نمی تواند تفاوتی بین خود،گهواره، اتاق پدر و مادرش قایل شود. برای او موجود جاندار و بیجان فرقی ندارد. من و تو نیز برایش تفاوتی ندارد. او و دنیا یکی است. نه مرزی وجود دارد و نه جدایی مفهومی دارد، کودک هنوز هویتی ندارد.

 

 

 

اما کودک با تجربه ی زندگی ،شروع  به درک این احساس می کند که موجودی است جدا از بقیه ی دنیا. وقتی گرسنه است،همیشه مادر برای شیر دادن به او حاضر نیست. وقتی دلش می خواهد بازی کند ، مادر معمولا نمی خواهد بازی کند . بنابر این کودک پی می برد خواست اوبا خواست مادر یکی نیست و اراده ی او جدا از رفتار مادر تجربه می شود.

 

 

 

حس ((من)) در کودکی آغاز به رشد می کند. عقیده بر این است که رفتار متقابل بین طفل و مادر زمینه ای است که در آن حس (هویت) کودک پرورش می یابد. مشاهده شده است که وقی رفتار متقابل بین طفل و مادر به طور جدی دچار اختلال می گردد —  برای مثال وقتی مادری وجود ندارد، یا جانشین مناسب برای مادر نیست و یا وقتی بدلیل اختلال روانی، مادر به طور کلی نسبت به کودک بی توجه یا بی علاقه است – طفل در کودکی و یا در بزرگسالی از نظر هویت به بی اساس ترین شکل دچار مشکل می گردد.

 

 

 

هنگامی که کودک پی می برد اراده ای دارد که از آن اوست نه از آن دنیا، به تفاوت گذاشتن بین خود و دنیا می پردازد . وقتی او اراده به حرکت می کند ، دستانش در برابر چشمانش به حرکت در می آیند ، اما دیگر گهواره یا سقف حرکت نمی کنند . بنابر این کودک پی می برد دست و اراده اش با یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین، دستش از آن اوست ; از وی جدا نیست و به دیگری تعلق ندارند. بدین گونه  در یکسال اول زندگی می آموزیم که چه کسی هستیم و ، چه کسی نیستیم. در پایان سال اول زندگی می دانیم این دست من ، پای من ، سر من ، زبان من ، چشمان من ،و حتی نظر من ، صدای من ، افکار من ،  و احساسات من است . به اندازه جسم خود و محدودیت های آن آگاه  می شویم. این محدودیت های جسمی"مرزهای "ما هستند. آگاهی ذهنی از این محدودیت ها خود همان چیزی است  که مرز های من خوانده می شود .

 

 

 

گسترش مرز های خود ، فرآیندی است که از کودکی آغاز می شود و تا نوجوانی و حتی بزرگسالی ادامه می یابد، اما مرز هایی که پس از آن ساخته می شوند بیش از اینکه جسمانی باشند روانی هستند. برای مثال دو و سه سالگی ، نمونه دوره ای است که در آن کودک با محدودیت ها و قدرت های خود سازش می کند. در صورتی که پیش از این دوره با وجود اینکه وی آموخته است خواست او خواست مادر نیست، هنوز به این احتمال که ممکن است خواست او خواست مادرش باشد امیدوار است و احساس می کند باید چنین باشد.

 

 

 

بدلیل وجود همین امید و احساس است که کودک 2 ساله معمولا سعی می کند همچون سلطانی مستبد و حاکمی مطلق رفنار کند و آن چنان به اولیاء خواهر و برادر و حیوانات خانگی دستور می دهد که گویی آنان در سپاه شخصی او خدمه ای بیش نیستند; حتی آنان هنگامی که به فرمانش گردن می نهند با خشم شاهانه ای به ایشان پاسخ می دهد. بنابراین پدر و مادر این دوره را ((دو سال وحشتناک)) نام می گذارند.در اواخر سه سالگی، کودک در نتیجه ی قبول واقعیت ضعف خود آرامتر و بالغ تر می گردد. با وجود این ، امید داشتن قدرت مطلق چنان رویای شیرینی است که کودک پس از سالها برخورد دردناک با ضعف شخصی خود نمی تواند آن را از سر یبیرون کند. اگرچه کودک سه ساله می تواند واقعیت محدودیت های خود را بپذیرد، سالها با گریز زدن گاه به گاه به دنیای خیال، یعنی دنیای ((سوپرمن))ها و کاپیتان ((مارول)) ها که در آن هنوز امکان داشتن قدرت مطلق (خصوصا قدرت شخصی) وجود دارد به این ادامه می هد. اما بتدریج حتی سوپر قهرمان ها هم فراموش می شوند و در اواخر سال های میانی نوجوانی ، نوجوان ها می دانند افرادی محدود شده به محدودیت های جسم و قدرتشان هستند و هر کدام تا حدی ارگانیسمی شکننده و ضعیف اند که فقط در میان جمعی از همنوعان خود که جامعه نام دارد موجودیت می یابند.

 

 

آنان در این جامعه به طور اخص با دیگران تفاوتی ندارند. بلکه فقط با توجه به هویت های فردی ، مرزها و محدودیتها یشان از بقیه  همنوعان خود به خود متمایز می گردند.

 

 

آنچه بر آن سوی این مرزها تسلط دارند، تنهایی است. بعضی افراد ، به خصوص آن عده از بیمارانی که روانپزشکان آنان را ((اسکیزو ئید)) می نامند، به دلیل کسب تجارت نا خوشایند و آسیب زننده ی دوران کودکی ، دنیا  ی خارج ازخود را به گونه ای رهایی ناپذیر خطر ناک، خصومت آمیز، گیج کننده و نا مهربان می پندارند. این افراد مرز های خود را حمایتگر و امن می یابند و فقط در تنهایی خود احساس امنیت می کنند. اما تنهایی برای اکثر ما احساسی دردناک است و آرزو می کنیم که از پشت دیوار های هویت فردی به جایی فرار کنیم که در آنجا بتوانیم بیشتر با دنیای خارج یکی شویم.

 

 

 

تجربه ی عاشق شدن امکان این فرار را به طور موقت مهیا می سازد. جوهر اصلی پدیده ی عاشق شدن، فرو ریختن ناگهانی بخشی از مرز های خود است که در آن فرد این امکان را می یابد تا هویت خود را با دیگری یکی سازد. رهایی ناگهانی از خود و فوران انفجار آمیز خود در وجود معشوق او ، پایان مهیج تنهایی که ره اورد فرو ریختن مرز های خود است، برای اکثر ما احساسی پر جاذبه و تجربه ای خوشایند در پی دارد. ما و معشوق یکی شده ایم. تنهایی به پایان رسیده است!

 

 

 

در بعضی موارد ( اما بی شک نه در همه ی موارد) عاشق شدن عملی ((واپسگرا)) است. تجربه ی حل شدن در وجود معشوق به همراه خود ، بازتاب های دوره ای دارد که در طفولیت در وجود مادرمان حل می شدیم. ما همراه با این یکی شدن همچنین احساس قدرت مطلق را که باید پس از طی سفر کودکی به فراموشی می سپردیم ، دوباره تجربه می کنیم . تمام ناشدنی ها ممکن به نظر می رسد! با یکی شدن با معشوقمان احساس می کنیم می توانیم بر همه ی موانع غلبه کنیم . تصور می کنیم که نیروی عشق ما باعث خواهد شد نیرو های مخالف در برابرمان سر تعظیم فرود آورد و در تاربکی ناپدید گردد . همه ی مشکلات از پیش پا برداشته می شود و آینده بی نقص خواهد بود. عدم واقعیت این احساسات که به هنگام عاشقی ،اساسا با عدم واقعیت احساس کودکی که خود را در خانواده و دنیا ،سلطانی با قدرت نا محدود می انگارد یکی است .

 

 

 

درست همانگونه که واقعیت ،در تخیل قدرت مطلق بودن کودک دخالت می کند همین واقعیت در اتحاد خیال انگیز زوجی که عاشق شده اند نیز خود را می نمایاند. فرد دیر یا زود در واکنش به مشکلات زندگی روزمره ، دوباره خود را بازسازی و تثبیت می کند . مرد می خواهد رابطه ی جنسی برقرار کند ، زن نمی خواهد . زن می خواهد به سینما برود ، مرد نمی خواهد . مرد می خواهد پولش را در بانک پس انداز کند زن یک ماشین رختشویی لازم دارد . زن می خواهد درباره کارش حرف بزند مرد هم می خواهد راجع به کار خود سخن بگوید . زن دوستان او را دوست ندارد ، مرد هم دوستان زن را نمی پسندد . بنابر این هر یک از آنان به تدریج در خلوت دل هایشان به این وافعیت پی می برند که با معشوق  یکی نیستند و معشوق علایق ، سلیقه ، تعصب و انتخابهای خاص خود را دارد و به شیوه  زندگی خود نیز ادامه خواهد داد . مرز های خود یکی پس از دیگری کم کم و یا یکباره ترسیم می گردد . آنان به تدریج و یا ناگهانی از عشق فارغ می شوند . یک بار دیگر آنان تبدیل به دو نفر مستقل شده اند .در این مرحله یا  به قطع رابطه اقدام می کنند ، و  یا بار دیگر عشق ورزی واقعی را اغاز می کنند .

 

 

 

منظوراز به کار بردن واژه  ((واقعی)) این است که برداشت ما از دوست داشتن در امر عاشق شدن برداشتی غلط بوده و احساس درونی مبنی بر دوست داشتن ، توهمی بیش نیست . بیان این مطلب که وقتی زوجی از عشق فارغ ،ممکن است به دوست داشتن واقعی یکدیگر بپردازند، اشاره بر این دارد که عشق واقعی از احساس عشق سرچشمه نمیگیرد. برعکس عشق واقعی معمولا در زمانی که احساس عشقی وجود ندارد حادث می شود و این زمان است که  حتی با وجود دوست نداشتن ، عاشقانه عمل می کنیم . اگر واقعیت تعریف عشق که بحث را با آن اغاز کریم برایمان مسلم باشد ، بنابر این باید به این نتیجه رسیده باشیم که احساس ((عاشق شدن)) به دلایل زیادی که ذکر می کنیم ، عشق واقعی نیست .

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

آیا تا کنون دقت کرده اید که هر جلسه ی مطالعه ی شما چگونه شروع می شود؟

شاید کمتر دقت کرده باشید که یکی از نقطه ضعف های اساسی بیشتر دانش آموزان به نحوه ی آغاز مطالعه باز می گردد.

مطالعه بدون کسب آمادگی های لازم، مانند شنا کردن بدون یادگیری مهارت های شنا است. کسی که بی مقدمه وارد مطالعه شود، علاوه بر این که چیز زیادی یاد نخواهدگرفت، زمان زیادی را هم از دست خواهدداد.

مکان مطالعه

دانش آموزان در خصوص مکان مطالعه عادت های متفاوتی دارند. مطالعه در منزل، پارک و کتابخانه های عمومی از رایج ترین مکان های مطالعه محسوب می شوند. آن چه در این باره باید بدانید این است که محیط و مکان مطالعه علاوه برداشتن شرایطی چون سکوت و آرامش، باید تا حد امکان ثابت و بدون تنوع باشد. اگر واقعاٌ می خواهید با تمرکز مطالعه نمایید باید سعی کنید که خود را به محیط یکنواخت و ثابت عادت دهید. بنا بر این فضاهای عمومی مانند پارک، برای یک مطالعه ی جدّی، مکان مناسبی محسوب نمی شود. تغییرات مکرر در دکور اتاق و یا مکان مطالعه نیز چون مخلّ تمرکز می شوند توصیه نمی گردد.بعضی ها دوست دارند موقع مطالعه کسان دیگری مانند دوستان دور و برشان باشند. اگر هدف از این کار مطالعه ی گروهی و رفع اشکال باشد خوب است، اما در هر حال، باید زمان هایی برای مطالعه ی فردی -به صورت تنها- در نظر گرفته شود.

اگر می توانید -و امکانات لازم را دارید- بهترین مکان برای مطالعه ی توأم با تمرکز، منزل خودتان و البته یک اتاق مشخص است و اگر علی رغم فراهم بودن امکانات و شرایط وهمکاری اعضای خانواده، باز دوست دارید که در فضاهای دیگری مطالعه نمایید، احتمالا باید در نیّت جدّی خود برای درس خواندن شک کنید.

کلید: برای مطالعه ی جدّی و توام با تمرکز، یک فضای ثابت و یکنواخت بهترین مکان است.

هدفمندی مطالعه

این موضوع را از زوایای مختلف می توان مورد بحث قرار داد. یک بُعد مهم هدفمندی به نیّات و ایده آل و انگیزه های شما برمی گردد. بُعد دیگر آن به آرامش ذهنی و نظم رفتاری شما مربوط است. یکی دیگر از ابعاد آن این است که شما چه قدر مهارت ها و ظرافت های لازم در برنامه ریزی و به خصوص پیش بینی تغییرات به خرج دهید. یعنی این که اگر قسمتی از برنامه ی شما اجرا نشد و یا طولانی شدن یک برنامه منجر به اختلال در برنامه های دیگر شد چه طرح های هدفمندی را پیش بینی کرده باشید.

اگر چه درخصوص هر یک از ابعاد در قسمت های بعدی صحبت خواهیم کرد، اما برای این که در این قسمت هم به نتیجه ای رسیده باشیم به این نکته اشاره می کنیم که هدفمندی در مطالعه یعنی داشتن یک ذهنیت روشن و شفاف درباره ی اهداف برنامه ها و پیش بینی های لازم. به عبارت دیگر با یک ذهن ابهام گرا و پیچیده و سردرگم نمی توان مطالعه ای موفق داشت. اگر از پس خود بر نمی آیید به مشاور مراجعه کنید.

کلید: باید به طور شفاف بدانید که چه در مغز شما می گذرد و چه می خواهید بکنید.

آغاز هشیارانه

ما در این جا برای بیداری و هشیاری تعاریف متفاوتی رادرنظر می گیریم. هشیاری یعنی داشتن یک آگاهی ارادی و به عبارت بهتر یعنی بیداری آگاهانه.

بسیاری از دانش آموزان برای ورود به مطالعه بیدار هستند ولی هشیاری لازم را ندارند. شاید برای شما پیش آمده که مطالعه ی درسی را شروع کرده اید، اما بعد از گذشتن دقایقی تازه متوجه شده اید که اصلاٌ نمی دانید چه می کنید! دچار حواس پرتی می شوید و یا مطالب را خوب درک نمی کنید.

مطالعه ی شما وقتی هشیارانه است که شما از لحظه ی شروع مطالعه -و بعد در لحظه لحظه ی ادامه ی آن- بدانید که دارید چه می کنید و کاملاٌ کنترل ارادی بر رفتار خود داشته باشید. چگونه می توان مطالعه را هشیارانه آغاز کرد؟

وضو بگیرید، نیت کنید، برای یکی دو دقیقه چشمان خود را ببندید و افکارتان را بر روی کاری که می خواهید انجام دهید متمرکز سازید.

یک تذکر آمرانه و جلب توجه کننده به خودتان بدهید. مثلاً با صدای بلند به خود دستور بدهید که من در این لحظه با آمادگی کامل می خواهم مطالعه ی این قسمت از کتاب را شروع کنم.

یک علامت یا رمز به خصوص را برای خود تعیین کنید و…

کلید: تمرین خودآگاهی و تقویت هشیاری، کیفیت آغاز و ادامه ی مطالعه را افزایش خواهد داد.

نتیجه گیری:

برای مطالعه ی جدّی و توام با تمرکز، یک فضای ثابت و یک نواخت بهترین مکان است.

باید به طور شفاف بدانید که چه در مغز شما می گذرد و چه می خواهید بکنید.

تمرین خودآگاهی و تقویت هشیاری، کیفیت آغاز و ادامه ی مطالعه را افزایش خواهد داد.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

 

کدام مسائل را قبل از ازدواج مطرح کنیم؟

زناشویی – موضوعات مهمی وجود دارد که باید قبل از ازدواج مطرح شود و مورد بحث و گفتگو قرار گیرد. اما این موضوعات چه هستند؟ آنچه در ادامه می آید شامل نکاتی است که از نظر کارشناسان حتما باید قبل از ازدواج مطرح شود و به نتیجه برسد.

 

 

در مورد کار و پول صحبت کنید

مسائل مالی یکی از مهم ترین مسائلی است که زوج ها را به بحث و جدل وا می دارد پس همین الان حرف هایتان را بزنید ششو سنگ ها را وا بکنید. دوست دارید حساب مشترک داشته باشید یا حساب جداگانه؟ چه کسی باید خرج های روزانه را بدهد؟ سرمایه گذاری های بزرگ بر عهده کدام یک از شما خواهد بود؟ فرد صرفه جویی هستید یا ولخرجی می کنید؟ بعد از اینکه در مورد این سوالات صحبت کردید، برنامه های کاری و شغلی خود را نیز بیان کنید. دوست دارید 5 سال بعد به کجا رسیده باشید؟ از در آمدتان راضی هستید؟ اگر نه، چه برنامه هایی برای بیشتر کردن درآمدتان دارید؟

 

نکته: اگر بر سر ساعات کار به توافق نرسیدید اشکالی ندارد. وقتی یکی از زوجین بیش از اندازه کار می کند و زمان زیادی را در خارج از خانه سپری می کند، این احتمال هست که در اوایل ازدواج به مشکل بربخورند ولی ممکن است در آینده هردو بپذیرند که در درازمدت، ثبات مالی از هرچیز دیگری مهم تر است.

 

 

حتما در مورد بچه صحبت کنید

اگر قبلا فرصتش پیش نیامده حالا وقت آن است که در نظر خود را در مورد بچه داشتن یا نداشتن بیان کنید. بگویید بچه دوست دارید یا نه. اما مراقب باشید بحث را در اینجا متوقف نکنید. در مورد همه احتمالات صحبت کنید. جنسیت بچه برایتان مهم است؟ چند سال بعد از ازدواج می خواهید بچه دار شوید؟ آیا در صورت لزوم حاضرید بچه ای را به فرزندخواندگی بپذیرید؟ اگر کودکتان نافرمانی کرد چگونه با او برخورد می کنید؟ همه اینها موضوعاتی هستند که اگر در موردشان به روشنی صحبت نکنید در آینده تبدیل به بحث و دعوا خواهند شد.

 

نکته: اشکالی ندارد اگر در مورد تعداد بچه ها به توافق نرسیده اید. تنها بعد از تولد اولین بچه است که می توان تصمیم گرفت چند بچه کافی است.

 

 

در مورد مذهب و ارزش های انسانی صحبت کنید 

ایمان و ارزش های اخلاقی ممکن است در اوایل ازدواج چندان مهم به نظر نرسند اما نقش دین و اخلاقیات از آنچه اکثر زوج ها تصور می کنند مهم تراست.به گزارش برترین ها روانشناسان می گویند بسیاری از افراد وقتی درمی یابند که همسرشان از آنچه فکر می کرده اند مذهبی تر است، یا در می یابند همسرشان آنقدرها که می خواهند مذهبی نیست، دچار اختلاف می شوند. این مساله وقتی جدی تر می شود که بچه به دنیا می آید و باید در مورد طرز تربیت او تصمیم بگیرید. بنابراین حتما در مورد دین و ایمان و تاثیری که فکر می کنید بر زندگی شما خواهد داشت صحبت کنید.

 

نکته: اگر برسر موضوعات مربوط به خانواده همسرتان به توافق نرسیدید اشکالی ندارد. مسائل خانوادگی جزو مشکلات کوچک همه زوج های جوان هستند ولی لزوما رابطه زن و شوهر را تهدید نمی کنند. مثلا می توانید به همسرتان بگویید که می تواند به دیدن پدر و مادرش برود ولی شما ممکن است بعضی اوقات او را همراهی نکنید. مهم این است که هیچ یک از دوطرف حس نکند که نسبت به خانواده همسرش در اولویت دوم قرار دارد.

 

 

در مورد اختلافات و دعواها صحبت کنید

در زندگی مشترک بحث و جدل اجتناب ناپذیر است. همه زوج ها گاهی با هم اختلاف و کشمکش پیدا می کنند. اما آنچه مهم است چگونگی برخورد آنها با این اختلافات است. هرکس روشی برای مدیریت اختلافات دارد. اطمینان حاصل کنید که روش مدیریت یکدیگر را درک می کنید. به آخرین باری که دعوا کرده اید فکر کنید. چه اتفاقی افتاد؟ چه چیز شما را ناراحت کرد؟ آیا جزو کسانی هستید که سکوت می کنند و حرف نمی زنند یا جزو کسانی که تا مشکل را حل و فصل نکنند خوابشان نمی برد؟

 

نکته: افراد معمولا در مورد مسائل کوچکی مثل اداره خانه، تقسیم کارهای خانه و غیره به مشکل می خورند. چه کسی باید دستشویی را بشوید؟ آشغال ها را چه کسی بیرون ببرد؟ و غیره. اینها چیزهایی هستند که با کمی گذشت و درک حل می شوند ونگران کننده نیستند.

 

 

حساسیت ها، ترس ها و عادت های خود را بیان کنید

اگر چیزی هست که شما را عصبی می کند، یا اگر از چیز خاصی می ترسید یا وسواس خاصی دارید حتما در مورد آن صحبت کنید. اگر از ولخرجی بدتان می آید حتما به همسرتان بگویید. اگر تحمل ندارید که شوهرتان به غیر از موارد لزوم با خانم های دیگر صحبت کند حتما این احساس خود را بیان کنید.

 

نکته: اشکالی ندارد اگر در مورد سرگرمی ها و چگونه پر کردن اوقات فراغتتان به توافق نرسیده اید. مثلا اگر شما عاشق تماشای فوتبال هستید ولی طرف مقابل علاقه ای به آن ندارد، نگران نباشید. شما می توانید به تنهایی فوتبال نگاه کنید. نکته مهم این است که شما و او بر سر مدت زمانی که جدا از هم سپری می کنید توافق کنید.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

شوره‌ی مو یکی از آزاردهنده‌ترین مشکلات مو است زیرا شوره‌ها روی موهای شما دیده می‌شوند. در اینجا هفت ماده طبیعی برای تعادل پوسته‌ی سر و رها شدن از شر شوره‌ها آورده شده است.

شوره سر
شوره سر

روغن درخت چای

چند قطره از روغن درخت چای ضد قارچ را به شامپوی خود اضافه کنید. این شامپو به کم شدن شوره‌ها کمک می‌کند. همچنین می‌توانید پوست سر خود را با آن ماساژ دهید اما حتماً مطمئن شوید آن را در روغنی مانند جوجوبا یا روغن‌زیتون رقیق کرده باشید.

جوش‌شیرین

علاوه بر استفاده به‌عنوان خمیردندان و لایه‌بردار بدن، شامپو جوش‌شیرین می‌تواند به رهایی از دست مواد آرایشی جمع شده روی پوست سر ( که خود می‌تواند عامل شوره و پوسته‌شدن سر باشد ) کمک کند. بعلاوه با مصرف جوش‌شیرین روغن طبیعی پوست سر به حد طبیعی بازمی‌گردد.

دانه‌ی شنبلیله

برای مبارزه با شوره‌ی سر دو قاشق غذاخوری از دانه‌های سرشار از پروتئین و لسیتین شنبلیله را تمام شب خیس کنید، سپس آن‌ها را کوبیده و خمیر کنید و به پوست سرتان بزنید. بگذارید سی دقیقه قبل از آبکشی روی موها بماند. این روش درمانی برای موهایی که نازک شده‌اند نیز کاربرد دارد.

استفاده از سرکه‌ی سیب

شستن موها با این ماده‌ی عالی می‌تواند به از بین رفتن پوسته و شوره‌های سر و تعادل سطح PH مو و پوست سر کمک کند. شما می‌توانید با یک بطری اسپری سرکه را روی موهای خود اسپری کنید. بگذارید برای 15 دقیقه بماند و بعد آب بکشید.

روغن نارگیل

واقعاً روغن نارگیل چه‌کارهایی که نمی‌تواند بکند. چند قاشق غذاخوری روغن نارگیل را روی پوست سرتان ماساژ دهید و بگذارید یک ساعت قبل از شامپو زدن روی آن بماند. همچنین می‌توانید از شامپوهای دارای روغن نارگیل استفاده کنید. این کار را می‌توانید با روغن‌زیتون هم انجام دهید، اگرچه کار با روغن نارگیل کمی ساده‌تر است.

آب‌لیمو

مانند سرکه‌ی سیب قابلیت اسیدی لیمو می‌تواند PH پوست سر شما را به حد تعادل برساند. چند قاشق چای‌خوری آب‌لیمو را روی پوست سر خود مالیده و ماساژ دهید. سپس با آب بشویید. همچنین می‌توانید به آبی که پس از شامپو زدن برای آبکشی استفاده می‌کنید چند قطره آب‌لیمو بیفزایید.

آلوئه ورا

اگر خارش برای شما دردسرساز شده است آلوئه ورا می‌تواند به‌زودی علائم را از بین ببرد ( خاراندن تنها اوضاع را بدتر می‌کند ) بعلاوه این گیاه در طولانی‌مدت به تعادل تولید چربی توسط پوست سر کمک می‌کند.

  • شایسته راد