شایسته

  • ۰
  • ۰


سخنان امام خمینی در مورد 22 بهمن, سخنان امام خمینی در مورد پیروزی انقلاب اسلامی, دهه فجر


این طور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم.اولاً که شکست نمی خوریم، خدا با ماست؛ و ثانیاً بر فرض این که«شکست صوری» بخوریم «شکست معنوی» نمی خوریم ،و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است .


امام خمینی (ره )

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

فیلم سینمایی «در مدت معلوم»(فی المدت المعلوم) تازه ترین نشانه های سینمای ایران برای گریز از انفعال و نزدیک شدن به جسارت است. این فیلم اما در حد ایده باقی می ماند و نمی تواند به کنه سوژه بپردازد.

«آنچه از گفتنش شرم داریم بی شرمانه بر ما می تازد. میثم دربه در گرفتن مجوز چاپ کتابشه؛ کتابی که میخواد معضلات بلوغ و ج . . ی دختر و پسرا را حل کنه.» این خلاصه داستانی است که از فیلم «در مدت معلوم» رسانه ای شده. همین تک خط شاخک ها را حساس می کند که کارگردان تازه نفس سینمای ایران برای رسیدن به سوژه اش چه مسیری طی کرده. آیا وحید امیرخانی موفق شده بر مبنای عقیده عرفی و اجتماعی فیلمی درباره صیغه بسازد؟

اصلا بی رحمانه نیست که بگوییم فیلم «در مدت معلوم» به غیر از داشتن یک ایده جسورانه ، چیز دیگری ندارد. امیر خانی گویا در طول پردازش سینمایی ایده اش ، دچار خودسانسوری شده و از ترس ممیزی حرفش را با ایما و اشاره بیان کرده. متاسفانه تمهیدی بهتر هم در پیش نگرفته که لااقل داستان را جذاب و پرکشش روایت کند. یعنی اگر در وهله اول کنار کارگردان بایستیم و به او حق دهیم که ساخت فیلم درباره صیغه ( و مشکلات جنسی جوانان ) محدودیت هایی دارد، نمی توان لکنت زبان او را توجیه کرد.

به عبارتی دیگر ، فیلم «در مدت معلوم» نه در پرداخت به موضوع موفق است و نه در روایت یک داستان سرراست. فیلم فاقد طراوت است و جز یکی دو مورد ، حتی نمی تواند با زبان مطایبه و کنایه حرفش را بزند. در حالی که نه در سینمای ایران بلکه در همه جای دنیا، وقتی قرار است امری تابو مساله فیلم شود، بهترین راه برای نزدیک شدن به آن انتخاب زبان شوخی و کنایه است. از قضا نمونه های زیادی می توان برایش مثال آورد؛ مثلا «آنی هال» وودی آلن. یا «آتشکار» محسن امیریوسفی. « در مدت معلوم» جایی هم که کنایه می زند، زبانش گنگ است. می خواهد با دستگاه امنیتی شوخی کند اما فقط کاراکترهای فیلم به موقعیت کمیک ایجاد شده می خندند و تماشاگر نظاره گر است.
می دانیم که حتی اگر دستگاه ممیزی دست فیلمساز را باز بگذارد، افکار عمومی هرگز دوست ندارد روی پرده سینما شاهد بی پروایی باشد. در این شرایط فیلمساز در وهله اول باید طوری سراغ سوژه برود که مخاطبش موضوع را پس نزند. این کار از عهده کسی ساخته است که هم زبان سینما را بداند و هم ذائقه مخاطب ایرانی را.

فیلمی ابتر درباره ازدواج موقت +عکس

فیلمی ابتر درباره ازدواج موقت +عکس

«در مدت معلوم» قرار بوده فیلمی باشد درباره خواسته های غریزی انسان ها (جوان های مجرد) ؛ خواسته بگوید در دین اسلام صیغه راهی است برای رفع این غریزه. فارغ از احکام فقهی و عرفی آن ، فیلم در حد طرح موضوع باقی می ماند و هرگز مساله را باز نمی کند. نتیجه آن که با تصاویری چرک مواجهیم که دنیای یک جوان شهرستانی را به تصویر کشیده.

مساله را بازتر ببینیم؛ اصلا همان طور که در فیلم شاهدیم فیلم به مساله صیغه نزدیک نمی شود؛ پس می پذیریم که فیلم قرار است درباره معظل جنسی جوانان باشد و صیغه فرع ماجرا است و در حد چند دیالوگ باقی می ماند. در این راه هم موفق نیست و نمی تواند حرفش را به باور مخاطب بنشاند. سال نود مانلی شجاعی فرد فیلمی ساخت به نام «میگرن» ؛ در سکانسی از آن با نشانه گذاری تصویری ، این بحران را بخوبی تصویر کرد ؛ سکانسی که هم از مخاطب خنده می گرفت و هم بدون توضیح اضافه حرفش را می زد. «در مدت معلوم» اما در بیان مشکلات جنسی جامعه هم موفق نیست چه برسد به این که بخواهد راهکار دهد.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

آقایان دل بدهید  پول ندهید!

زن‌ها دوست دارند مردشان، احساسی که نسبت به هر چیز دارند را دقیقا درک کند. همین درک نکردن باعث می‌شود گاهی حرف‌هایی بزنند که توسط مردهایشان چیز دیگری تفسیر ‌شود. در حالی که منظور زن اصلا آن نبوده.
استثنا‌ها را بگذارید کنار. زن‌ها طبیعت‌شان با مردها فرق می‌کند.

روانشناسی‌شان با آنها فرق می‌کند و نحوه عملکرد مغزشان نیز متفاوت است. به خاطر همین تفاوت‌هاست که تاریخ برایشان مهم است. عدد و رقم‌ها نقش مهمی در زندگی‌شان دارند و دل‌شان می‌خواهد روزهای خاصی را بهشان یادآوری کنند و برایشان جشن بگیرند. ولی احتمالا شما هم جزو مردانی هستید که به دلایل مختلف گاهی روزهای مهمی مانند تولد، سالگرد ازدواج، سالگرد آشنایی و یا حتی اعتیاد را از یاد می‌برید؟ ولی باور کنید به یاد داشتن این روزها و تکریم زن در ایام خاص چیزی نیست که بتوانید با یک عذرخواهی از زیر آن در بروید. خانم دکتر فردوسی امروز به شما می‌گوید چطور می‌توانید بدون هیچ هزینه‌ای به معنای واقعی کلمه مرد ایده‌آل خانه‌تان شوید.

همین چند روز را درکش کنید
هر زنی دلش می‌خواهد شوهرش فکر، سلیقه و احساسش را درک کند؛ نه اینکه بهش دستور بدهد «تو باید اینطوری باشی» و «نباید اینطوری باشی» هیچ زنی چنین مردی را دوست ندارد. زن‌ها دوست دارند مردشان، احساسی که نسبت به هر چیز دارند را دقیقا درک کند. همین درک نکردن باعث می‌شود گاهی حرف‌هایی بزنند که توسط مردهایشان چیز دیگری تفسیر ‌شود. در حالی که منظور زن اصلا آن نبوده.

بگذارید بفهمد که احترام می گذارید
زن ها دوست دارند همسرشان به خانواده‌شان احترام بگذارد و مثل خانواده خودش با آنها رفتار کند. اما بعضی آقایان تصور می‌کنند زن‌ها می‌خواهند فقط با خانواده خودشان رفت و آمد کنند، به نظرشان زن‌ها انحصاری فکر می‌کنند، و نظرشان این است که تو فقط باید پیش من باشی، با من حرف بزنی، با من بیرون بروی و … این تفکر شامل همه خانم ها نمی‌شود. پس مرد در مقابل زنش نباید جبهه بگیرد.

دروغ نگویید
خانم‌ها دوست ندارند آقایان دروغ بگویند. اما گاهی مردها فکر می‌کنند اگر راستش را بگویند ممکن است خانم نگذارد فلان کار را بکنند یا فلان جا بروند. گاهی حتی مردی نگران است که اگر راست بگوید باعث از بین‌رفتن آرامش همسرش شود. اما آقایان اگر روش و استراتژی درستی داشته باشند، بدانند چطور حرف بزنند، چه بگویند، چه نگویند، از چه کلماتی استفاده کنند یا نکنند و لحن‌شان چطور باشد، نیازی به دروغ گفتن پیدا نمی‌کنند.

سخت است اما می‌شود گاهی هم پرخاشگر نبود
اقتدار با پرخاشگری فرق دارد. زن‌ها از پرخاشگری مردها بدشان می‌آید. درست است که زن‌ها دوست دارند دلشان به یک همسر مقتدر گرم باشد اما هیچ زنی نیست که بگوید: «من دوست دارم شوهرم خشن باشد.» پس مردها باید حواس‌شان باشد که خشونت به کار نبرند، صدایشان را بالا نبرند و به همسرشان احترام بگذارند. اگر مردی می‌خواهد زنش را درک کند، باید برایش احترام قائل باشد؛ اما در حد متعادل. خانم‌ها هم مرد متعادل دوست دارند.

شما بلد نیستید از دیگران مشورت بگیرید
زن‌ها دل‌شان می‌خواهد مورد مشورت قرار بگیرند. در مورد مسائل کاری نه، اما در سایر مسائل‌ به‌خصوص مسائل مربوط به خانواده، بچه‌ها، معاشرت‌ها و خریدکردن‌ها، زن‌ها دوست دارند از آنها مشورت و نظرشان پرسیده شود. بعضی مردها حتی در مورد کارهای جالبی مثل مسافرت رفتن هم نظر نمی‌پرسند. فقط می‌گویند برویم فلان جا. این مدل از آقایان حتی اگر نیت‌شان هم خوب باشد، حس منفی در همسرشان ایجاد می‌کنند. در حالی که خانم‌ها دوست دارند در خانواده دیده شوند، مطرح شوند، صاحب‌نظر باشند و نظری که می‌دهند در پاره‌ای موارد اعمال شود.

به‌خودتان اجازه ندهید که مقایسه کنید
خانم‌ها دلشان نمی‌خواهد با زن دیگری مقایسه شوند؛ بنابراین دست از مقایسه کردن بردارید. زن‌ها طبیعت‌شان این است که دوست ندارند شوهرشان از یک خانم دیگر خیلی تعریف کند. هی نگویید خانم فلانی چقدر کدبانو است، چقدر دستپختش خوب است و… . طبیعت خانم‌ها این است که دوست ندارند شوهرشان از خانم دیگری تعریف کند. می‌خواهند مطمئن باشند از نظر همسرشان بهترین هستند.

مگر هنوز نمی‌دانید که باید کمک کنید
خانم‌ها دوست دارند آقایان در کارهای خانه بهشان کمک کنند. واقعا سخت است که همه کارها به‌عهده زن باشد و او را دچار افسردگی می‌کند. بدتر آنجاست که بعضی مردها می‌گویند: «وظیفه‌ات است» یا «مگر تو از صبح تا شب توی خانه چه کار می‌کنی؟» خانم‌ها به واسطه طبیعتی که دارند خودشان خیلی از کارها را جزو توانمندی‌هایشان می‌دانند و انجام می‌دهند. اما خیلی وقت‌ها در خانه دوست دارند مرد مثل یک نیروی کمکی در کنارشان باشد. این کار، بیش از جنبه مادی به آنها آرامش روانی می‌دهد. مثلا خانم دارد آشپزی می‌کند، کیسه زباله پر شده، خب آقا این را ببرد بیندازد توی سطل زباله. مثلا مهمان دارند می‌خواهند بروند خرید، با هم بروند. اگر این کار را نکنند خانم‌ها رو به فرسودگی می‌روند. واضح است که وقتی فشار را روی کسی بگذاری از بین می‌رود.

سالی 8-7بار دوستت دارم گفتن سخت نیست
خانم‌ها دوست دارند شوهرشان به آنها ابراز علاقه کند. می‌خواهند بفهمند که مردشان هم به زندگی‌اش علاقه دارد. مردها می‌گویند: «علاقه دارم دیگر؛ وقتی اینقدر کار می‌کنم یعنی علاقه دارم.» اما واقعا این آن چیزی نیست که خانم‌ها دوست دارند بشنوند. زن‌ها دوست دارند «عزیزم خیلی دوستت دارم» را بشنوند. مرد باید وسط روز زنگ بزند و بگوید: «چطوری؟ چکار می‌کنی؟ دلم برایت تنگ شده.» مختصر و مفید اما مؤثر. خیلی از خانم‌ها چنین چیزی را دریافت نمی‌کنند.

شما شوهر خوبی هستید اما از زنتان هم تعریف کنید
زن‌ها دوست دارند از زیبایی‌هایشان تعریف بشود؛ چه زیبایی‌های ظاهری و چه رفتاری. دوست دارند بشنوند: «امروز چقدر قشنگ شدی، امروز چقدر قشنگ‌تر شدی، این لباسی که پوشیدی چقدر بهت می‌آید، این رنگ خیلی تو را شاداب نشان می‌دهد و…» درواقع دوست دارند شوهرشان تغییرات‌شان را ببینند. خیلی از آقایان برایشان سخت است در این موارد ابراز عقیده کنند. برخی آقایان هم خیلی رک و بی‌پرده عیوب همسرشان را می‌گویند. این تاثیر خیلی بدی می‌گذارد. چرا غذا این‌طوری است، چرا خانه این وضعی است، چرا اینجایت اینطوری است و… گاهی حتی به شوخی حرف‌هایی از این دست می‌زنند که خانم‌ها اصلا دوست ندارند.

همه غصه‌های عالم را بی‌خیال؛ حرف بزنید
خانم‌ها اهل گفت‌وگو هستند و دوست دارند مردهایشان هم با آنها حرف بزنند. بنابراین مردی موفق است که کمی از این توانمندی استفاده کند؛ نه اینکه همه‌اش بگوید خسته و گرسنه‌ام. عصر که مرد وارد خانه می‌شود، برای زن‌ها پایان روز نیست. تازه آغاز یک روز جدید است. حالا تازه باید دور هم باشیم و صحبت کنیم. اگر اینطور نباشد خانم کسل می‌شود و این دقیقا جایی است که مرد باید کمک کند که زن شاداب و بانشاط بماند.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

ریزش موی مردان بنا بر مسائل ژنتیکی با طرح خاصی از جلو و اطراف در ناحیه شقیقه ها شروع می شود که ناشی از حساس بودن فولیکول این موها به هورمون های مردانه است، در حالیکه مو های پس سر و طرفین از این امر مستثنی می باشد.

در خانم ها بنا بر علل خاص مو ها در تمامی نقاط شروع به ریزش می کند و پیرو طرح مردانه نمی باشد. خصوصا بعد از یائسگی که ریزش مو شدت می یابد.

برحسب تقسیم بندی ریزش مو مردان را از نوع 1 تا 7 تقسیم بندی می کنند که نوع 1 طرح موی طبیعی می باشد که در نوع 7 طاسی کامل را نشان می دهد.

 

مطالب واقعی و علمی در مورد ریزش مو

تعداد موهای هرشخص درزمان تولد معلوم شده و به هیچ عنوان ازآن بیشترنمی شود ( واین مطلب بستگی به تغذیه، شیوه زندگی فرد و میزان دریافت ویتامین در رژیم غذیی اش ندارد) ولی قطر تار مو از طفولیت تا بلوغ افزایش می یابد.
در زمان بلوغ خط موی سر ( Hair Line ) بسیار پیین است ولی این خط مو تا سن 20 الی 22 عقب نشینی کرده (بالاتر می رود) و پس از آنکه به حد یک مرد بالغ رسید متوقف شده و از آن به بعد ثابت می ماند. البته اگر فرد دارای زمینه ژنتیکی برای ریزش مو باشد یعنی قرارباشدکه درآینده طاس گردد ،این عقب نشینی متوقف نشده و همچنان ادامه خواهد داشت

دلایل ریزش مو

1) ژن عامل طاسی مردانه:
DNA یک نوع مولکول حیاتی در هسته سلول های جانداران است که صفات وراثتی را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کند. هر مولکول DNA از هزاران قطعه کوچک تشکیل شده است که به آنها ژن ( Gene ) می گویند و هر ژن مسئول بروز یک صفت ارثی است. کروموزوم ها همیشه بصورت جفت وجود داشته که از هر جفت کروموزوم یکی از پدر و دیگری از مادر به فرد انتقال داده می شود. انسان دارای 23 جفت کروموزوم ( یعنی درحقیقت 46 عدد کروموزوم ) است. ژنتیک آلوپسی آندروژنتیک ( طاسی با طرح مردانه ) بسیار پیچیده بوده و بیش ازیک ژن در بروز آن دخالت دارند ( یعنی این عارضه چند ژنی یا پلی ژنیک Polygenic است ).


ژن مسبب طاسی با طرح مردانه می تواند از پدر یا مادر به ارث برده شود ولی به دلایل نامعلوم سمت مادری فرد از نظر تأثیرپذیری اندکی اهمیت بیشتری نسبت به سمت پدری دارد. ژن عامل بروز طاسی با طرح مردانه از نوع ژن غالب (Dominant ) بوده ولی برخلاف سایر بیماری های ژنتیکی دارای ژن غالب ( که به محض انتقال ژن به فرد، آن بیماری رخ می دهد ) در طاسی با طرح مردانه صرف وجود ژن برای بروز طاسی کافی نبوده و وجود هورمون های مردانه و عامل زمان نیز در رخداد آن دخیل هستند اگر چه استرس و فاکتورهای نامعلوم دیگر نیز در این میان دخالت جزئی دارند. به بیان ساده تر این امکان هست که مردی دارای پدر و عموهای کاملاً طاس بوده ولی خود وی فقط اندکی طاس باشد زیرا عوامل دیگر را که برای بروزطاسی با طرح مردانه لازم است ( مانند هورمون های مردانه ) ندارد.

هیچکدام از ژنهای مسئول بروز طاسی با طرح مردانه تا بحال شناسیی نشده اند و این به آن معنی است که هیچگونه درمان ژنتیکی ( ازنظرمهندسی ژنتیک ) برای درمان طاسی باطرح مردانه درحال حاضر و در سال های نزدیک در دسترس نخواهد بود.

2) هورمون های مردانه:
هورمون ها مولکول های شیمیایی قدرتمندی هستندکه به مقادیر بسیار اندک توسط غدد بدن ( مانند غده تیروئید، تخمدان ها و غیره ) بداخل جریان خون ترشح شده و بر بافت های دوردست ( وگاهی همه بدن ) اثر می کنند.


هورمون های مردانه را بطورکلی آندروژن ( Androgen ) می نامند و تستوسترون ( Testosterone ) یکی ازآندروژن ها است. آندروژن ها دارای اثرات قوی مردانه سازی ( Masculinizing effects ) بوده و عمدتاً توسط بیضه ها در زمان بلوغ در مردان ترشح می شوند.

بسیاری از تغییراتی که در زمان بلوغ درآقایان رخ می دهد از قبیل کلفت شدن صدا، رشد موهای صورت، بوی خاص بدن و تغییرات عضلانی ناشی از وجود آندروژن ها بوده و همین هورمون ها نیز مسئول بوجودآمدن طاسی با طرح مردانه و نیز بیماری جوش غرور جوانی ( آکنه ) می باشند.

بایستی متذکر شدکه علاوه بر بیضه ها درآقایان، غددآدرنال ( فوق کلیوی ) که در بالای کلیه ها قرار دارند در هر دو جنس مرد و زن آندروژن ها را ترشح و وارد جریان خون می نمایند. در خانم ها تخمدان ها نیز مسئول ترشح یکسری هورمون ها هستندکه بر رشد موها اثر دارند.

ارتباط بین بیضه ها و طاسی باطرح مردانه از قرن ها پیش مشخص بوده است. درجوامع شرقی که پادشاهان دارای حرمسرا بوده اند نگهبانان این مکان ها را اخته می کردند و ملاحظه می شدکه آنها دچار طاسی نمی شوند. در اوایل قرن بیستم بیماران روانی را اخته می کردند و معتقد بودندکه کاهش هورمون های جنسی اثرات بهبود دهنده ای برآنان دارد و در همین راستا روانپزشکان متوجه عدم بروز طاسی در این افراد شدند.

در دوقلوهای مشابه که یکی دارای بیماری روانی بوده و اخته شده و دیگری سالم بود فقط قل سالم دچار طاسی با طرح مردانه شده و بیمار اخته شده سری پر از مو داشت. یکی از روانپزشکان برای تایید نقش تستوسترون در این مسئله به قل اخته شده این هورمون را تزریق نمود و ملاحظه کردکه او بتدریج موهای سرش را از دست داد و با قطع تستوسترون ریزش موها آهسته یا متوقف شد ولی هیچگاه موهای پرپشت قبلی درفرد دوباره بوجود نیامدند یعنی تستوسترون فرآیند طاسی با طرح مردانه را در فردآغاز کرده ولی قطع آن این روند را معکوس ننموده ( یعنی دوباره موها در نمی آیند ) و فقط آنرا کند یا حداکثر متوقف می کند.

درحال حاضرمعتقدندکه هورمون تستوسترون توسط آنزیم 5-آلفا رداکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون (DHT ) شده واین ماده پس از اتصال به گیرنده های اختصاصی که بر روی فولیکول های مو قرار دارند موجب یکسری فعل و انفعالات در فولیکول مو می گردد. از جمله این تغییرات کاهش مدت زمان آناژن ( مرحله رشد فعال فولیکول مو ) و همچنین افزایش مدت زمان تلوژن ( مرحله استراحت فولیکول مو ) بوده و بدین ترتیب تحت اثرDHT فولیکول های مو در هرسیکل رشد بتدریج کوچکتر و ضعیف تر می شوند.

درآقایان فعالیت آنزیم 5-آلفا رداکتاز در مناطق دارای طاسی با طرح مردانه بیشتراست که مؤید نقش این آنزیم در بروز طاسی با طرح مردانه است. فعالیت این آنزیم در خانم ها نصف آقایان است و در عوض فعالیت آنزیم آروماتاز درآنها بالا است و این مطلب بخصوص در قسمت جلوی سرخانم ها مشاهده می گردد. دانشمندان معتقدندکه آنزیم آروماتاز از تشکیل DHT ممانعت نموده و بدین دلیل است که طرح ریزش مو در خانم ها با آقایان دارای تفاوت هایی است.

3) گذشت زمان:
علاوه بر دو فاکتور قبلی عامل زمان نیز در بروز طاسی با طرح مردانه دخالت دارد بدین ترتیب که ژنتیک مثبت و هورمون هابه مرور و درطول زمان برفولیکول ها اثر کرده و موجب ریزش آنها می گردند. اینکه چه مدت زمانی باید سپری شود تا فرد طاس شود بستگی به غلظت هورمون های مردانه در خون وی و قوی یا ضعیف بودن ژنتیک وی دارد.


مشاهده شده است که پیشرفت طاسی با طرح مردانه سرعت یکنواخت نداشته و دارای ماهیت دوره ای ( Cyclic ) است بدین ترتیب که گاهی سریع و گاهی کندبوده و درمواقعی بطورکلی متوقف می شودو علت این تغییرات ناشناخته است.

4) استرس:
درمواقعی که بدن با استرس های شدید مواجه می شود ( مثل حوادث شدید، بیماری های شدید، سو ء تغذیه طولانی مدت واسترس های روحی ) سرعت ریزش موها تشدید می گردد. اغلب افراد این پدیده را به معنای تشدید طاسی با طرح مردانه دانسته و نگران می شوند در صورتیکه اینطور نیست.


استرس موجب می شودکه عده زیادی ازفولیکول های مو بصورت زودرس وارد مرحله تلوژن ( مرحله استراحت ) شده ولذا قبل از موعد مقرر بریزند. بدین وضعیت ریزش موی تلوژن ( Telogen Effluvium ) می گویند و ماهیتاً با طاسی با طرح مردانه تفاوت دارد زیرا بر خلاف آن در ریزش موی تلوژن همه موهای ریخته شده دوباره در می آیند ( در صورتیکه در طاسی با طرح مردانه این موضوع اتفاق نمی افتد ). نکته جالب توجه این است که موهای خانم ها به اثرات ریزش موی تلوژن در اثر استرس حساس تر از آقایان است و لذا بیشتر دچار این مشکل می گردند. در هر صورت ریزش موی ناشی از استرس قابل بازگشت بوده و نگرانی ندارد.
  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

محمد تحصیلات خود را با قرآن در یکی از مساجد زادگاهش شروع کرد و بعد از اتمام دوره مکتب برای گذران دوره‌های ابتدائی و متوسطه به کالج رفت.

 

محمد اقبال لاهوری در سال 1256 شمسی در یک خانواده متدین در شهر سیالکوت پاکستان به دنیا آمد
پدرش بازرگان بود و اجدادش همه از برهمنان کشمیر بودند که در قرن هفدهم به دین اسلام مشرف گشتند.
محمد تحصیلات خود را با قرآن در یکی از مساجد زادگاهش شروع کرد و بعد از اتمام دوره مکتب برای گذران دوره‌های ابتدائی و متوسطه به کالج رفت.
وی در کالج مورد توجه یکی از معلمانش به نام مولانا میر حسین قرار گرفت. ذوق و استعداد شاعری وی تا جائی معلمش را تحت تاثیر قرار داد که ایشان هر چند مخالف با شعر گفتن جوانان بود، خودش اقبال را تشویق به سرودن کرد.
اقبال لاهوری سروده‌های خود را در ابتدا جهت اصلاح به داغ دهلوی تسلیم می‌نمود. داغ دهلوی نیز پس از مدتی اعتراف کرد که اشعار اقبال نیاز به تصحیح نداشته و از داشتن چنین شاگردی فخر و مباهات می‌کرد.
وی پس از اتمام دوره کالج، در رشته فلسفه دانشگاه لاهور ادامه تحصیل داد و با اتمام دوره فوق لیسانس از دانشگاه پنجاب با رتبه اول، عهده‌دار تدریس در رشته‌های تاریخ، فلسفه و علوم در همان دانشگاه شد.اما فعالیت وی و ذوق و قریحه‌اش فقط در عالم شعر و شاعری و فلسفه محدود نبود بلکه در عالم اقتصاد نیز حرفی برای گفتن داشت، تا جائیکه در سال 1901 میلادی کتابی در همین زمینه به زبان اردو نوشت.
ایشان پس از مدتی جهت تکمیل تحصیلاتش راهی اروپا گردیده که این سفر علمی تاثیر زیادی بر افکارش به جای گزارد. در دانشگاه کمبریج نیز فلسفه را ادامه دارد و در آنجا با یکی از پیروان هگل به نام مک تیگارت ملاقاتی انجام داد، همچنین فرصت آشنایی با پروفسور براون و نیکلسون را پیدا کرد.اقبال پس از کسب درجه فلسفه اخلاق در دانشگاه کمبریج راهی دانشگاه مونیخ آلمان گردیده و با ارائه پایان نامه خود تحت عنوان سیر در فلسفه در ایران موفق به دریافت درجه دکتری گردید.

ایشان مدتی نیز به جای پروفسور آرنلد در دانشگاه لندن، به تدریس زبان و ادبیان فارسی پرداخت. ظاهرا در اواخر اقامتش در لندن، قصد ترک شعر و شاعری داشت که دوستانش مانند سرعبدالقادر و همچنین آرنلد مانع از این کار او شدند.
علاوه بر تخصصات ذکر شده، ایشان در اروپا در زمینه زبان ادبیات فارسی نیز به مطالعاتی دست زد که بعدا این زبان را به عنوان زبان شعری خود برگزید. همچنین از جمله تحولاتی مهمی که در زندگی اقبال در اروپا تبدیل وی از یک شاعر وطنی به یک شاعر ملی اسلامی بود که کتاب بانگ درا شاهد خوبی بر این مدعاست.
ایشان پس از بازگشت به وطن در سال 1908 میلادی به سمت رئیس بخش فلسفه دانشکده دولتی لاهور انتخاب گردیده و علاوه بر تدریس، اجازه وکالت نیز کسب نموده اما پس از چندی، فقط شغل وکالت را ادامه داده و از تدریس دست کشید.
اقبال در سال 1926 میلادی، به عضویت مجلس قانونگذاری انتخاب شد. وضعیت زندگی ناگوار مردم و اختلافات در آن زمان و عشق به آزادی، اقبال را به سوی حرکتهای سیاسی سوق داد تا جائیکه اقبال پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را در جلسه سالیانه حزب مسلم‌بیگ در الله آباد را داد.
همچنین ایشان نمایندگی مردم مسلمان شبه قاره را در اولین موتمر اسلامی فلسطین در بیت المقدس را داشته. ایشان در بازگشتی از کنفرانسی در لندن از اسپانیا و مسجد قرطبه دیدن کرده بودند که دیدار از این مسجد تاثیر زیادی در روحیه ایشان به جای گذارده بود، در منظومه‌ای آن را بیان داشته همچنین از افغانستان نیز دیداری کرده و به زیارت مزار حکیم ثنائی موفق گردید. در اواخر عمر نیز یعنی به سال 1933 از دانشگاه پنجاب موفق به دریافت دکتری افتخاری گردید.
سرانجام علامه اقبال لاهوری به دنبال تنگی نفس و ضعف قلبی که مبتلا گشته بود در سال 1317 دارفانی را وداع گفت.
برخی از آثار علامه اقبال لاهوری:
علم الاقتصاد (که یادآوری شد)
 توسعه حکمت در ایران (سیر فلسفه در ایران) (ترجمه شده به زبان فارسی)
تاریخ هند
احیای فکر دینی در اسلام (ترجمه شده به زبان فارسی)
یادداشت‌های پراکنده (مجموعه خاطرات چند ماهه اقبال)
دیوان فارسی اقبال که شامل رموز بی خودی، اسرار خودی، زبور عجم، پیام مشرق، جاویدنامه و ارمغان حجاز می‌باشد
دیوان اقبال (به زبان اردو) بانگ درا، بال جبرئیل، ضرب کلیم.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

حفظ سلامت کلیه ها

گاهی امکان دارد بدون این‌که متوجه باشیم این عضوها دچار اشکالاتی بشوند. علائمی مانند خستگی، نیاز زیاد به دستشویی رفتن و بی ‌اشتهایی از علائم وجود اشکال در کلیه است. با این حال 5 گام ساده در شیوه زندگی می تواند به شما کمک کند که از سلامت کلیه هایتان محافظت کنید.

نوشیدن آب به میزان کافی: نوشیدن به اندازه آب کمک می کند کلیه ها به درستی عمل کنند. به یاد داشته باشید که رنگ ادرار تیره نشانه کم آبی بدن است. ورزشکاران بخصوص نیاز به نوشیدن آب بیش از حد معمول برای جبران مایعات از دست رفته از طریق تعریق دارند.

رژیم غذایی سالم: یک رژیم غذایی متعادل به شما اطمینان می دهد که مواد معدنی و ویتامین های مورد نیاز بدنتان تامین شده است. مقدار زیادی میوه و سبزیجات به همراه غلات کامل و نان و برنج سبوس دار، و اجتناب از مواد غذایی شور و یا چرب برای سلامت کلیه ها ضروری است. مصرف موادغذایی پر پروتئین، روغن حیوانی و لبنیات پرچرب باعث ابتلا به بیماری های کلیوی می شود. بنابراین توصیه می شود مصرف گوشت قرمز را کاهش دهید و روزانه کمتر از ۳ تا ۵/۳ گرم نمک مصرف کنید، پنیرهایی که نمک کمتری دارند، بخورید. اگرچه نباید مصرف لبنیات از برنامه غذایی حذف یا محدود شود اما بهتر است نوع کم چرب آن را انتخاب و مصرف کرد.

کنترل منظم فشار خون: فشار خون بالا شاید هیچ نشانه ای نداشته باشد اما می تواند خطر ابتلا به بیماری های قلبی، کلیوی و سکته مغزی را افزایش دهد. از این رو فشار خون خود را باید منظم چک کنید. اگر فشار خونتان بالا است، پزشکتان تجویزهایی را برای تغییرات در شیوه زندگی و یا درمان های دارویی ارائه خواهد داد.

اجتناب از سیگار و الکل: این دو عامل خود منجر به افزایش فشار خون و در نتیجه ابتلا به بیماری های کلیوی هستند.

از بین بردن وزن اضافه: نگه داشتن وزن سالم تنها با اجتناب از پرخوری میسر نمی شود. سعی کنید حتما فعال باشید و ورزش کنید. شاخص توده بدنی خود را اندازه گیری کنید تا مشخص شود در محدوده وزن سالم هستید یا نه. حداقل در هفته 150 دقیقه ورزش کنید آن هم با شدت متوسط مانند پیاده روی، شنا، دو چرخه سواری. حتی در صورت ابتلا به بیماری کلیوی از ورزش نترسید. ورزش نه تنها منجر به افزایش انرژی در شما می شود، بلکه به خواب بهتر، تقویت استخوان ها، دفع افسردگی کمک می کند و خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد.

دریافت برنامه ورزشی از سوی پزشک حتی در بیماران دیالیزی نیز مفید است.

در نهایت این که نسبت به علایم هشداردهنده از جمله تورم بدن، کاهش حجم ادرار و استفراغ غیرعادی توجه داشته باشید و به پزشک متخصص مراجعه کنید تا به لحاظ بیماری ‌های کلیوی بررسی شوید.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰
سرانجام عشق های مبتذل و ازدواج های آن

 

افراد متاسفانه فکر می کنند آن ازدواجی درست و خوش عاقبت است که این شوق، از روز نخست در دل آنها باشد. همین نگرش باعث می شود خیلی از ازدواج های سالم و بالقوه موفق اتفاق نیفتد، چون به اصطلاح آن حرارت و تپش قلب و هیجانی که انتظار می رود در دل دو طرف نیست.

به طور کلی، ازدواج به دنبال پاسخ دادن به یکسری نیازهای رواشناختی انجام می گیرد. یعنی ازدواج ساز و کار فرهنگ پذیرفته و متمدنانه ای است برای زمینه سازی ارضای نیازهایی که نیاز جنسی فقط یکی از آنهاست. در واقع نیازهایی دیگر مانند نیاز به تعلق، امنیت، احساس ارزشمند بودن، مسئولیت پذیری، احساس استمرار درباره دستاوردها – از جمله فرزندان – استمرار نسل و نیاز به قابل پیش بینی بودن امور مهم از جمله روابط انسانی معنادار، همگی، جزء نیازهایی هستندکه در یک ازدواج سالم می توان به آن پاسخ داد.

منظور از نیاز به استمرار که منعکس کننده نیاز پایه ای تر پیش بینی پذیری امور است، آن است که افراد ترجیح می دهند اگر رابطه عاطفی معناداری با کسی دارند، به آن استمرار ببخشند. پیمان ازدواج نیز از طریق زمینه سازی تعهد متقابل این استمرار را پیش بینی می کند. از آنجا که فرد از طریق ازدواج خود را درون قاعده و چهارچوبی حس می کند، با فرض اینکه طرف مقابل با او خواهد ماند، می تواند با امنیت خاطر روی این رابطه سرمایه گذاری کند.

آنچه برشمردیم، به طور کلی، مجموعه ای از عوامل روانشناختی ازدواج بود. در سال های اخیر بنا به گزارش ها و آمارهای منتشر شده از سوی مسئولین، شاهد بالا رفتن سن ازدواج بوده ایم. به طور طبیعی، وقتی سن ازدواج بالا می رود، ارضای نیازهای یادشده که اصیل و انسانی هم هستند، به تعویق می افتدو همین امر تبعات متعددی در پی خواهد داشت. یکی از آنها این است که افراد برای پاسخ به نیازهای خود به دنبال روش های جایگزین می گردند. مثلا وارد روابط موقت، ارتباطات گذرای عاطفی یا جنسی می شوند و یا وقت شان را به دوست بازی می گذرانند. یا اینکه اصلا به انکار نیازها می رسند؛ به طوری که اساسا خود را به عنوان یک فرد دارای نیاز نمی بینند؛ که این موضوع هم متعاقبا تبعاتی خواهد داشت.

در یک جمع بندی اجمالی، تبعات افزایش سن ازدواج را می توان اینگونه عنوان کرد:
زمینه سازی ترویج روابط بی چهارچوب عاطفی یا جنسی، که محصول آن می تواند پایین تر آمدن سن نخستین رابطه جنسی نیز باشد. این موضوع در طول زمان با ریخته شدن قبح ماجرا، تبدیل به فرهنگ یا عرف می شود و ممکن است والدینی که خودشان سرخوردگی های احساسی داشته اند، برای جبران ناکامی های احساسی خود، در مقابل فرزندانشان سهل گیری کنند یا اصلا به دلیل مسائل اجتماعی – اقتصادی وقت کافی برای نظارت به فرزندانشان را نداشته باشند؛ یا تحت تاثیر القای فرهنگی رسانه ها، تساهل گرا شده باشند. از طرف دیگر، بچه ها هم، تحت تاثیر امیال غریزی و نیازهای عاطفی ناگهان فعال شده اما به خوبی درک نشده، با یکدیگر روابط صمیمانه برقرار می کنند تا جایی که ممکن است تجربه جنسی خارج از قواعد شرع را هم پیدا کنند.

اگر این اتفاق رخ دهد ممکن است فرزند، به خاطر احساس گناه ناشی از این تجربه زودتر از موعد جنسی، این عمل را ترک کند. گاهی هم احساس گناه باعث می شود او شروع به انکار ضوابط شرع و عرف کرده و حتی تحت یک فرایند جبرانی روانی، دست به فلسفه بافی بزند و با خود بگوید «حالا مگر چه شده و اصلا چه اشکالی دارد؟» برخی هم از رابطه با طرف مقابل خارج شده و با هدف رعایت ضوابط شرع و اخلاق سعی در بازسازی سبک زندگی خود می کنند.

اغلب این افراد برای چهارچوب دادن به این رابطه انگیزه پیدا می کنند و به سمت ازدواج سالم می روند. اگر بخواهیم تحلیل روان شناختی خود را راجع به پایین تر آمدن سن رابطه جنسی و افزایش سن ازدواج بپردازیم لازم است به این موضوع اشاره کنم که امروزه باور غلطی رایج شده است که می گویند«ازدواج باید با عشق شروع شود.» صرف این تصور از ازدواج، بیماری است. ازدواج باید به عشق منتهی شود نه اینکه لزوما به دنبال آنچه برویم که در اکثر مواقع به جای عشق اشتباه گرفته می شود، شروع شود.

برای انتخاب همسر باید دنبال کسی رفت که ظرفیت ارتباط انسانی سالم را داشته باشد. در این صورت و به فرض وجود این توان و آگاهی و ظرفیت در هر دو طرف است که می توان بعد از مدتی زندگی مشترک توأم با احترام، مسئولیت پذیری، محبت ورزی، تعهد و حمایت متقابل در بالا و پایین های زندگی مشترک، شاهد جوانه زدن بذر عشق در رابطه باشیم.

بنابراین اینکه افراد می گویند باید با عشق شروع کنیم، اغلب منتهی به اشتباه گرفتن احساس های شهوت و شیفتگی و نوعی فرافکنی متقابل با عشق خواهیم شد. برای روشن شدن این موضوع از خودتان بپرسید: «نقطه مقابل عشق چیست؟» اغلب مردم خیال می کنند تنفر نقطه مقابل عشق است، در حالی که نقطه مقابل تنفر، شیفتگی است نه عشق.

تنفر، اوج انزجار است با چشم بسته؛ طوری که هیچ کدام از خوبی های کسی را نبینیم و شیفتگی، اوج کشش است با چشم بسته؛ طوری که فردِ شیفته بدی های طرف و اشکالات رابطه را نمی بیند. پس جایگاه عشق در این میان چه می شود؟ عشق نقطه مقابل ندارد. یا هست یا نیست. عشق، گر گرفته نیست. تصاحب گرا نیست. تملک جو نیست. عشق نوسان ندارد، سیال است. هدف و شرط عشق، لزوما وصال نیست اما همه اینها در شیفتگی هست. در شیفتگی فرد به دنبال وصال است. اگر طرف مقابلش برود یا قهر کند و نباشد، او دیوانه می شود. آدمِ شیفته، تملک گرا و انحصارطلب است.

پس عشق که اغلب در ادبیات رایج ما جایگاهش به شیفتگی تنزل پیدا کرده و مبتذل شده است، این نیست و آنچه به عنوان عشق در جامعه می بینیم بیشتر شوقی است که مؤلفه های شهوت و برون فکنی متقابل نیازها و انگیزه ها را دارد.

نکته مهم دیگر آن است که افراد متاسفانه فکر می کنند آن ازدواجی درست و خوش عاقبت است که این شوق، از روز نخست در دل آنها باشد. همین نگرش باعث می شود خیلی از ازدواج های سالم و بالقوه موفق اتفاق نیفتد، چون به اصطلاح آن حرارت و تپش قلب و هیجانی که انتظار می رود در دل دو طرف نیست.

جالب است بدانید بسیاری از ازدواج هایی که با این عشق آتشین شروع شده است، منجر به نارضایتی های جدی زناشویی و حتی طلاق می شود و همین امر جوانان را نسبت به ازدواج بدبین می کند چرا که با خود می گویند حالا که قرار است این شعله فروکش کند اصلا بهتر است تا وقتی با هم هستیم، بدون دردسر به صورت غیررسمی و بدون ثبت در سند و قباله باشد.

همه این موارد جزو موضوعات ریزی هستند که آمار طلاق را بالا می برند. این وضعیت بلاتکلیفی، به اضافه دسترسی بی قاعده به روابط شبه صمیمانه با جنس متفاوت، برخی افراد را تنوع طلب می کند و سبب می شود فرصت های دسترسی به جنس متفاوت برای درگیر شدن در روابط شیفته واری استفاده کرده و آن را عشق می نامند.

به این ترتیب، بسیاری از افراد از مسیر درستی که می تواند با رعایت اصول ارتباط انسانی و انتخابی شریک شایسته فرصت برقراری یک رابطه احساسی باثبات را فراهم کند دور شده و بازیچه روابط بالقوه ناپایدار و وهم آمیز می شوند.

بنابراین در یک فرصت ده ساله – از بیست تا سی سالگی – که طی آن افراد نه ظرفیت عاطفی جا افتاده و نه بی تفاوتی و بی نیازی سنین پایین تر را دارند، شرایطی صورت می گیرد که از ایجاد رابطه صمیمانه و پایدارِ متعهدِ چارچوب دار، مانند ازدواج، طفره می روند.

البته ناگفته پیداست، موضوعاتی که برشمردیم تنها عاملِ به تاخیر افتادن ازدواج نیست و صد البته نمی توان منکر مسائل اقتصادی و اجتماعی شد؛ اما من به عنوان یک روانشناس، در این یادداشت، فقط به تحلیل برخی عوامل روان شناختی این موضوع پرداختم. در ضمن، یادآور می شوم از عوامل دیگری که به افزایش نسبی سن ازدواج دامن می زند نیز نداشتن مهارت های زندگی و علاوه بر آن داشتن انتظارات اقتصادی و اجتماعی غیرواقع بینانه از ازدواج است.
  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

ایجاد حلقه ای سیاه در اطراف چشم، به ویژه زیر چشم مشکل شایعی در خانم ها و آقایان است که شاید آقایان کمتر به آن توجه کنند اما خانم های مبتلا به این مشکل همیشه به دنبال راه حلی برای از بین بردن یا محو کردن این حلقه آزاردهنده هستند. بی شک در فروشگاه های لوازم آرایشی و داروخانه ها مجموعه ای از محصولات متنوع برای محو چند ساعته و موقت این سیاهی به شما پیشنهاد می شود اما بهتر است با دلایل ایجاد و راه حل های جدی تر آن آشنا شوید.

دکتر بهروز باریک بین، متخصص پوست و مو در این باره می گوید:« سیاهی دور چشم بیماری محسوب نمی شود و جزء خصوصیات طبیعی پوست است؛ پس برطرف کردن آن به طور کامل امکان پذیر نیست ولی برای کم کردن سیاهی دور چشم راهکارهایی وجود دارد که اول باید دانست چه چیزی باعث به وجود آوردن این سیاهی شده است تا بتوان راهکاری مناسب را تجویز کرد».

روش های درمان سیاهی دور چشم +تصاویر

خوب بخوابید

برای درمان ابتدا از میزان خواب تان مطمئن شوید. نداشتن خواب کافی و لازم، مهم ترین فاکتور در ایجاد سیاهی دور چشم است. منظور این نیست که خواب کم باعث ایجاد این حلقه های سیاه می شود بلکه کسانی که زیر چشمان شان سیاه است اگر خواب کافی در طول روز نداشته باشند این حلقه سیاه پررنگ تر می شود. پس ابتدا خواب تان را تنظیم کنید تا بتوانید درمان های دیگر را به راحتی انجام دهید.

انعطاف پذیری با لایه برداری

اگر می خواهید عمقی تر این مشکل را حل کنید به روش لایه برداری هم فکر کنید. یکی دیگر از روش های درمان سیاهی دور چشم استفاده از لایه بردارهای شیمیایی است. برای این روش ماسک لایه بردار با لایه بردار های مختلف وجود دارد که با استفاده از آنها می توان رنگدانه ناحیه حساس دور چشم را بهبود بخشید. این مواد لایه بردار به روشن شدن پوست زیر چشم کمک می کنند و باعث می شوند پوست زیر چشم قوی شده و قابلیت انعطاف پذیری داشته باشد.

جوانسازی با هیالورونیک

یادتان باشد برای کاهش سیاهی دور چشم روش های زیادی وجود دارد که می توانید آن را امتحان کنید. یکی دیگر از روش ها برای کاهش این حلقه ها، پرکننده اسید هیالورونیک است که باعث کم شدن سیاهی دور چشم و محافظت بیشتر پوست و ساختارهای عمیق تری می شوند. این ماده کاهش حجم قسمت میانی پوست را هدف قرار می دهد تا از کشیدگی عمودی پلک پایین پشتیبانی کند. درصورتی که شل شدن پوست مشکل باشد، یک دوره درمارولر به تحریک افزایش عوامل رشد به منظور تقویت تولید کلاژن و الاستین و سفت کردن و جوانسازی ناحیه کمک می کند. در کنار این روش می توانید از لیزر هم استفاده کنید که می توان از آن به عنوان موثرترین روش ها نام برد.

لوازم آرایش و کانسیلرها

یکی دیگر از راه های برطرف کردن این سیاهی های مزاحم به خصوص برای خانم های جوان استفاده از لوازم آرایش و کانسیلرهای زیرچشم است و آنها می توانند با استفاده از این لوازم آرایش به صورت موقتی از شر این سیاهی ها خلاص شوند؛ این نکته را فراموش نکنید که استفاده از این لوازم آرایش نه تنها کمکی به شما نمی کند بلکه در درازمدت باعث می شود تا این سیاهی ها وضعیت بدتری پیدا کنند. پس سعی کنید فقط در موقعیت های مهم که راهی جز این ندارید از این روش استفاده کنید.

روش های درمان سیاهی دور چشم +تصاویر

تاثیر کرم های بهداشتی

برای درمان سیاهی های دور چشم نقش کرم ها و محصولات بهداشتی را دست کم نگیرید. یک روش بهتر و طولانی تر که باعث تغییر در گردش خون عروق پوست پلک و کاهش سیاهی دور چشم می شود، استفاده از کرم های معتبر در بازار است که البته استفاده از آنها بهتر است زیر نظر پزشک باشد. کرم های رفع سیاهی دور چشم علاوه بر اینکه دایره های سیاه رنگ دور چشم را برطرف می کنند باعث کاهش چین و چروک و روشن شدن پوست در این ناحیه هم می شوند. درصورتی که می خواهید درمانی فوری با اثرات طولانی مدت را تجربه کنید، حتما این روش را امتحان کنید. این روش هر چند زمان بر است اما تکنیکی تجربه شده در درمان این مشکل است.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

خشم و پرخاشگری عامل بهم خوردن زندگی است که این خود خیلی بد است و باید کنترل شود وگرنه مشکل ساز می شود خشم هیجانی است که می‌تواند نتیجه برداشت ذهنی ما از موقعیت‌های گوناگون باشد. در این میان نسبی‌گرایی و پذیرفتن اینکه انسان ها تحت تأثیر هیجانات و مشکلات خود رفتار می‌کنند، ما را آرام می‌کند.به گزارش تکناز، حجت‌‌اله فراهانی با اشاره به چند عاملی بودن خشم اظهار داشت: عوامل زیستی مانند ترشح هورمون تستوسترون در مردان زمینه‌ساز خشم می‌شود. همچنین گرمی هوا به دلیل افزایش یونهای مثبت آن می‌تواند احتمال خشم را بیشتر کند. ترافیک نیز دیگر عامل بروز هیجان خشم است.

وی افزود: از بُعد روانشناختی خشم نوعی واکنش هیجانی است و اشتباه است که فکر کنیم هیجان‌ها از افکار جدا هستند حتماً قبل از هیجان فکری وجود داشته است. برخی معتقدند هیجان بر فکر مقدم است و برخی می‌گویند فکر است که قبل از هیجان می‌آید یعنی قبل از اینکه خشمگین شویم درباره آن فکر کرده‌ایم از طرفی ممکن است همزمان با هیجان منفی افکار منفی هم به ذهن خطور کند.

این روانشناس ادامه داد: نباید فراموش کرد که فکر مهم است و برای تعریف هیجان خشم باید فکرها بررسی شوند، گاهی افراد در موقعیت، برداشتی غلط از سوی ناظر دارند و متعاقب آن واکنش هیجانی نشان می‌دهند مثلاً ممکن است کسی فکر کند مورد تحقیر قرار گرفته است و خشم او جاری شود در حالی که ممکن است فرد مقابل قصد تحقیر او را نداشته است.

راهی برای درمان پرخاشگری

این‌متخصص حوزه بهداشت روان تصریح کرد: ما با برداشتهایمان زندگی می‌کنیم نه واقعیت‌های عینی، خشم هم از این واقعیت مستثنی نیست همچنین زمینه خانوادگی، شخصیت، شرایط و مشکلات مختلف می‌تواند آستانه تحمل فرد را پایین بیاورد، از طرفی آستانه تحریک نیز پایین می‌آید و فرد با کوچکترین محرک تحریک می‌شود.وی ادامه داد: بهترین روش برای کنترل خشم در روابط بین فردی رسیدن به نقطه کلیدی نسبی‌گرایی است، اگر افراد را با ایده‌آل‌های خودمان مقایسه کنیم

زودتر خشمگین می‌شویم. در حالی که اگر به آنها به طور نسبی نگاه کنیم و در بروز رفتارها و هیجان‌های آنها عوامل فرهنگی، ژنتیکی و شرایط آنها را در نظر بگیریم می‌توانیم بر خشم خود فائق آئیم.این روانشناس تأکید کرد: نباید آدم‌ها را با خط‌کش ایده‌آل خود قضاوت کنیم، انسانها موجوداتی هستند که تابع افکار و هیجانات خود هستند، باید توانایی و ضعف دیگران را بپذیریم و قبول کنیم اطرافیان ما انسان هستند و اشتباه می‌کنند.

وی با بیان راهکارهایی مانند آب‌خوردن، تفکر و تغییر مکان موقع عصبانیت گفت: همه این راهکارها مفید و سازنده هستند، اما در نهایت جایگزینی این تفکر که باید به دیگران فرصت اشتباه دهیم و زود درباره رفتارهای آنها قضاوت نکنیم بهترین راهکار است، ممکن است راننده‌ای با ما برخورد ناشایستی داشته باشد، اگر او را با یک راننده ایده‌آل مقایسه کنیم از رفتار او عصبانی می‌شویم اما اگر رفتار او را به مشکلات و شرایطی که دارد نسبت دهیم چه بسا قصد کمک کردن به او را نیز پیدا کنیم، در چنین شرایطی بهتر است به جای درگیری لفظی فضا را آرام کنیم.

راهی برای درمان پرخاشگری

فراهانی تأکید کرد: گاهی یک دعوای ساده به خشم و قتل منجر می‌شود، کنترل خشم را می‌توان با تمرین ایجاد کرد حتی دادن نوبت خود به کسانی که عجله دارند می‌توانند آستانه تحمل ما را بالا ببرند البته منظور این نیست که حق خود را نشناسیم و قواعد را نپذیریم اما می‌توان با تغییرات جزئی در رفتار آرامش را برای خود و دیگران ایجاد کنیم، لازم است بدانیم ظرفی شکسته می‌شود اول دست ما را زخمی می‌کند، با بروز خشم اول به خودمان آسیب‌می‌رسانیم تا دیگران.وی افزود: تحقیقات نشان داده است وقتی در ذهن خود با دیگران درگیر می‌شویم

بیشتر از زمانی که خشم را برون‌ریزی می‌کنیم، به خود آسیب می‌زنیم چرا که نوعی از خشم «نشخوارگری ذهنی» است یعنی با موضوعی که خشم‌آلود است مدام درگیری ذهنی پیدا کنیم و آسیب این به مراتب بدتر از پرخاشگری است.این متخصص حوزه بهداشت روان خاطر نشان کرد:خشم بیشتر، ابراز خود کمتر را همراه دارد و ابراز خود کمتر دوباره خشم بیشتر را در پی خواهد داشت بنابراین فرد، خود را در چرخه معیوب قرار می‌دهد. زخم معده، سردرد و فرسایش ذهنی نتیجه این موضوع است امیدوارم این مطلب به افراد پرخاشگر کمک کرده باشد.

  • شایسته راد
  • ۰
  • ۰

 

در میان همه ی تصورات غلطی که درباره ی عشق وجود دارد، استوار ترین و با نفوذ ترین آنها این اعتقاد است که دوست داشتن دیوانه وار کسی عشق واقعی و یا دست کم یکی از مظاهر آن است.

 

 

  عاشق شدن در شکل بسیار حاد آن به عنون وقوع عشق تجربه می شود. وقتی شخصی عاشق می شود بی شک آنچه او تجربه می کند ((من او را دوست دارم)) است. اما بی درنگ دو مشکل رخ می نماید:

 

نخست آنکه احساس عاشق شدن به طور اخص احساسی عاشقانه در رابطه با خواسته های جنسی است، زیرا حتی اگر فزندانمان را عمیقا دوست داسته باشیم هرگز عاشق آنها نمی شویم، حتی اگر دوستان همجنس خود را بیش از حد دوست داشته باشیم ،در صورت نداشتن تمایلات همجنس گرایانه عاشقشان نمی شویم. فقط هنگامی عاشق می شویم که به طور خود آگاه یا نا خود آگاه ازطریق جنسی برانگیخته شده باشیم. دوم اینکه عاشق شدن بدون استثنا واقعه ای موقت است. مهم نیست عاشق چه کس باشیم دیریا زود وقتی مدتی از رابطه ی ما گذشت از عشق فارغ می شویم. منظور ا ین نیست که برای همیشه از دوست داشتن شخصی که عاشقش بودیم منصرف می گردیم، بلکه دیگر آن احساس پر جاذبه ای را که از ویژگی های عاشقی است نداریم.

 

 

ماه عسل معمولا تمام می شود. شکوفه های عشق پر احساس معمولا خیلی زود پژمرده می گردند. برای درک ماهیت پدیده عاشق شدن و پایان اجتناب نا پذیر آن ضروری است ماهیت آنچه را روانپزشکان((مرز های خود)) می خوانند مورد بررسی قرار دهیم.

 

 

با توجه به آنچه می توان به کمک شواهدغیر مستقیم مورد بررسی قرار داد، بدیهی است نوزاد تازه متولد شده در چند ماه نخست زندگیش تفاوتی بین خود و بقیه  دنیا قایل نیست. وقتی دستهایش را تکان می دهد دنیا به حرکت در می آید. وقتی گرسنه است دنیا گرسنه است، وقتی مادرش را در حال حرکت کردن می بیند،احساس می کند خودش در حال حرکت کردن است.وقتی مادرش در حال آواز خواندن است طفل احساس می کند خود در حال آواز خواندن است. او نمی تواند تفاوتی بین خود،گهواره، اتاق پدر و مادرش قایل شود. برای او موجود جاندار و بیجان فرقی ندارد. من و تو نیز برایش تفاوتی ندارد. او و دنیا یکی است. نه مرزی وجود دارد و نه جدایی مفهومی دارد، کودک هنوز هویتی ندارد.

 

 

 

اما کودک با تجربه ی زندگی ،شروع  به درک این احساس می کند که موجودی است جدا از بقیه ی دنیا. وقتی گرسنه است،همیشه مادر برای شیر دادن به او حاضر نیست. وقتی دلش می خواهد بازی کند ، مادر معمولا نمی خواهد بازی کند . بنابر این کودک پی می برد خواست اوبا خواست مادر یکی نیست و اراده ی او جدا از رفتار مادر تجربه می شود.

 

 

 

حس ((من)) در کودکی آغاز به رشد می کند. عقیده بر این است که رفتار متقابل بین طفل و مادر زمینه ای است که در آن حس (هویت) کودک پرورش می یابد. مشاهده شده است که وقی رفتار متقابل بین طفل و مادر به طور جدی دچار اختلال می گردد —  برای مثال وقتی مادری وجود ندارد، یا جانشین مناسب برای مادر نیست و یا وقتی بدلیل اختلال روانی، مادر به طور کلی نسبت به کودک بی توجه یا بی علاقه است – طفل در کودکی و یا در بزرگسالی از نظر هویت به بی اساس ترین شکل دچار مشکل می گردد.

 

 

 

هنگامی که کودک پی می برد اراده ای دارد که از آن اوست نه از آن دنیا، به تفاوت گذاشتن بین خود و دنیا می پردازد . وقتی او اراده به حرکت می کند ، دستانش در برابر چشمانش به حرکت در می آیند ، اما دیگر گهواره یا سقف حرکت نمی کنند . بنابر این کودک پی می برد دست و اراده اش با یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین، دستش از آن اوست ; از وی جدا نیست و به دیگری تعلق ندارند. بدین گونه  در یکسال اول زندگی می آموزیم که چه کسی هستیم و ، چه کسی نیستیم. در پایان سال اول زندگی می دانیم این دست من ، پای من ، سر من ، زبان من ، چشمان من ،و حتی نظر من ، صدای من ، افکار من ،  و احساسات من است . به اندازه جسم خود و محدودیت های آن آگاه  می شویم. این محدودیت های جسمی"مرزهای "ما هستند. آگاهی ذهنی از این محدودیت ها خود همان چیزی است  که مرز های من خوانده می شود .

 

 

 

گسترش مرز های خود ، فرآیندی است که از کودکی آغاز می شود و تا نوجوانی و حتی بزرگسالی ادامه می یابد، اما مرز هایی که پس از آن ساخته می شوند بیش از اینکه جسمانی باشند روانی هستند. برای مثال دو و سه سالگی ، نمونه دوره ای است که در آن کودک با محدودیت ها و قدرت های خود سازش می کند. در صورتی که پیش از این دوره با وجود اینکه وی آموخته است خواست او خواست مادر نیست، هنوز به این احتمال که ممکن است خواست او خواست مادرش باشد امیدوار است و احساس می کند باید چنین باشد.

 

 

 

بدلیل وجود همین امید و احساس است که کودک 2 ساله معمولا سعی می کند همچون سلطانی مستبد و حاکمی مطلق رفنار کند و آن چنان به اولیاء خواهر و برادر و حیوانات خانگی دستور می دهد که گویی آنان در سپاه شخصی او خدمه ای بیش نیستند; حتی آنان هنگامی که به فرمانش گردن می نهند با خشم شاهانه ای به ایشان پاسخ می دهد. بنابراین پدر و مادر این دوره را ((دو سال وحشتناک)) نام می گذارند.در اواخر سه سالگی، کودک در نتیجه ی قبول واقعیت ضعف خود آرامتر و بالغ تر می گردد. با وجود این ، امید داشتن قدرت مطلق چنان رویای شیرینی است که کودک پس از سالها برخورد دردناک با ضعف شخصی خود نمی تواند آن را از سر یبیرون کند. اگرچه کودک سه ساله می تواند واقعیت محدودیت های خود را بپذیرد، سالها با گریز زدن گاه به گاه به دنیای خیال، یعنی دنیای ((سوپرمن))ها و کاپیتان ((مارول)) ها که در آن هنوز امکان داشتن قدرت مطلق (خصوصا قدرت شخصی) وجود دارد به این ادامه می هد. اما بتدریج حتی سوپر قهرمان ها هم فراموش می شوند و در اواخر سال های میانی نوجوانی ، نوجوان ها می دانند افرادی محدود شده به محدودیت های جسم و قدرتشان هستند و هر کدام تا حدی ارگانیسمی شکننده و ضعیف اند که فقط در میان جمعی از همنوعان خود که جامعه نام دارد موجودیت می یابند.

 

 

آنان در این جامعه به طور اخص با دیگران تفاوتی ندارند. بلکه فقط با توجه به هویت های فردی ، مرزها و محدودیتها یشان از بقیه  همنوعان خود به خود متمایز می گردند.

 

 

آنچه بر آن سوی این مرزها تسلط دارند، تنهایی است. بعضی افراد ، به خصوص آن عده از بیمارانی که روانپزشکان آنان را ((اسکیزو ئید)) می نامند، به دلیل کسب تجارت نا خوشایند و آسیب زننده ی دوران کودکی ، دنیا  ی خارج ازخود را به گونه ای رهایی ناپذیر خطر ناک، خصومت آمیز، گیج کننده و نا مهربان می پندارند. این افراد مرز های خود را حمایتگر و امن می یابند و فقط در تنهایی خود احساس امنیت می کنند. اما تنهایی برای اکثر ما احساسی دردناک است و آرزو می کنیم که از پشت دیوار های هویت فردی به جایی فرار کنیم که در آنجا بتوانیم بیشتر با دنیای خارج یکی شویم.

 

 

 

تجربه ی عاشق شدن امکان این فرار را به طور موقت مهیا می سازد. جوهر اصلی پدیده ی عاشق شدن، فرو ریختن ناگهانی بخشی از مرز های خود است که در آن فرد این امکان را می یابد تا هویت خود را با دیگری یکی سازد. رهایی ناگهانی از خود و فوران انفجار آمیز خود در وجود معشوق او ، پایان مهیج تنهایی که ره اورد فرو ریختن مرز های خود است، برای اکثر ما احساسی پر جاذبه و تجربه ای خوشایند در پی دارد. ما و معشوق یکی شده ایم. تنهایی به پایان رسیده است!

 

 

 

در بعضی موارد ( اما بی شک نه در همه ی موارد) عاشق شدن عملی ((واپسگرا)) است. تجربه ی حل شدن در وجود معشوق به همراه خود ، بازتاب های دوره ای دارد که در طفولیت در وجود مادرمان حل می شدیم. ما همراه با این یکی شدن همچنین احساس قدرت مطلق را که باید پس از طی سفر کودکی به فراموشی می سپردیم ، دوباره تجربه می کنیم . تمام ناشدنی ها ممکن به نظر می رسد! با یکی شدن با معشوقمان احساس می کنیم می توانیم بر همه ی موانع غلبه کنیم . تصور می کنیم که نیروی عشق ما باعث خواهد شد نیرو های مخالف در برابرمان سر تعظیم فرود آورد و در تاربکی ناپدید گردد . همه ی مشکلات از پیش پا برداشته می شود و آینده بی نقص خواهد بود. عدم واقعیت این احساسات که به هنگام عاشقی ،اساسا با عدم واقعیت احساس کودکی که خود را در خانواده و دنیا ،سلطانی با قدرت نا محدود می انگارد یکی است .

 

 

 

درست همانگونه که واقعیت ،در تخیل قدرت مطلق بودن کودک دخالت می کند همین واقعیت در اتحاد خیال انگیز زوجی که عاشق شده اند نیز خود را می نمایاند. فرد دیر یا زود در واکنش به مشکلات زندگی روزمره ، دوباره خود را بازسازی و تثبیت می کند . مرد می خواهد رابطه ی جنسی برقرار کند ، زن نمی خواهد . زن می خواهد به سینما برود ، مرد نمی خواهد . مرد می خواهد پولش را در بانک پس انداز کند زن یک ماشین رختشویی لازم دارد . زن می خواهد درباره کارش حرف بزند مرد هم می خواهد راجع به کار خود سخن بگوید . زن دوستان او را دوست ندارد ، مرد هم دوستان زن را نمی پسندد . بنابر این هر یک از آنان به تدریج در خلوت دل هایشان به این وافعیت پی می برند که با معشوق  یکی نیستند و معشوق علایق ، سلیقه ، تعصب و انتخابهای خاص خود را دارد و به شیوه  زندگی خود نیز ادامه خواهد داد . مرز های خود یکی پس از دیگری کم کم و یا یکباره ترسیم می گردد . آنان به تدریج و یا ناگهانی از عشق فارغ می شوند . یک بار دیگر آنان تبدیل به دو نفر مستقل شده اند .در این مرحله یا  به قطع رابطه اقدام می کنند ، و  یا بار دیگر عشق ورزی واقعی را اغاز می کنند .

 

 

 

منظوراز به کار بردن واژه  ((واقعی)) این است که برداشت ما از دوست داشتن در امر عاشق شدن برداشتی غلط بوده و احساس درونی مبنی بر دوست داشتن ، توهمی بیش نیست . بیان این مطلب که وقتی زوجی از عشق فارغ ،ممکن است به دوست داشتن واقعی یکدیگر بپردازند، اشاره بر این دارد که عشق واقعی از احساس عشق سرچشمه نمیگیرد. برعکس عشق واقعی معمولا در زمانی که احساس عشقی وجود ندارد حادث می شود و این زمان است که  حتی با وجود دوست نداشتن ، عاشقانه عمل می کنیم . اگر واقعیت تعریف عشق که بحث را با آن اغاز کریم برایمان مسلم باشد ، بنابر این باید به این نتیجه رسیده باشیم که احساس ((عاشق شدن)) به دلایل زیادی که ذکر می کنیم ، عشق واقعی نیست .

  • شایسته راد